• العربية
  • اردو
  • France
  • English
  • فروشگاه اینترنتی
  • ارسال سئوال

امروز : چهارشنبه, ۲۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

صفحه ورود

آیا گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟ بستن
ورود نسخه قدیم ارسال سوال

نمایش منو

    • خانه
    • آشنایی با استاد
      • مصاحبه و رسانه
      • دیدار با علما
      • خاطرات
    • اخبار
    • سخنرانی ها
      • سخنرانی اخلاقی
      • سخنرانی عرفانی
      • شرح ادعیه و احادیث
    • متون عرفانی
      • کشکول المطالب
      • رسائل عرفانی
      • نامه ها و گفتگوها
      • اشعار عرفانی
      • عرفان در کلام رهبری
      • واژه های عرفانی
    • شرح درس
      • المطالب السلوکیه
      • منازل السائرین
      • مصباح الشریعه
      • قوت القلوب
      • رسالۀ لب اللباب
      • دعای مکارم الاخلاق
      • مباحث فقهی
    • کتابخانه
      • آثار و تالیفات استاد
      • آثاری درباره استاد
      • کتب مورد توصیه ی استاد
    • مقالات
      • عرفان بانوان
    • نگارخانه
      • کلیپ تصویری
    • فروشگاه
    • ارسال سوال
      • گلچین پرسش و پاسخ
  • خانه
  • آشنایی با استاد
    • مصاحبه و رسانه
    • دیدار با علما
    • خاطرات
  • اخبار
  • سخنرانی ها
    • سخنرانی اخلاقی
    • سخنرانی عرفانی
    • شرح ادعیه و احادیث
  • متون عرفانی
    • کشکول المطالب
    • رسائل عرفانی
    • نامه ها و گفتگوها
    • اشعار عرفانی
    • عرفان در کلام رهبری
    • واژه های عرفانی
  • شرح درس
    • المطالب السلوکیه
    • منازل السائرین
    • مصباح الشریعه
    • قوت القلوب
    • رسالۀ لب اللباب
    • دعای مکارم الاخلاق
    • مباحث فقهی
  • کتابخانه
    • آثار و تالیفات استاد
    • آثاری درباره استاد
    • کتب مورد توصیه ی استاد
  • مقالات
    • عرفان بانوان
  • نگارخانه
    • کلیپ تصویری
  • فروشگاه
  • ارسال سوال
    • گلچین پرسش و پاسخ
عرفان عملی/ مقالات

27 آگوست, 2015

کد مطلب : 1027

تجلي و ظهور در عرفان

تجلی

در عرفان كه بيش از يك وجود را نفي مي‌كند و همة موجودات را تهي از حقيقت وجود، و آنها را فقط شئون و احوال وجود حق‌تعالي مي‌شمارد،‌ عليت ايجادي جايي نخواهد داشت، و علیت، جاي خود را به تجلي و ظهور مي‌دهد

بسم الله الرّحمن الرّحیم

تجلی

تجلی و ظهور در عرفان ـ که در برابر علیت فلسفی مطرح شده است ـ‌ به معنای اظهار ما فی الباطن است؛ یعنی بروز یافتن و نمایان شدن حقایق مندمج و مندک در ذات باری‌تعالی.

تجلی و ظهور

در فلسفه اسلامی در تحلیل چگونگی پدید آمدن موجودات، از طرح علیت ایجادی بهره‌ می‌گیرند؛ زیرا از دید فلاسفه مسلمان، هر یک از موجودات، در کنار وجود حق‌تعالی وجود مستقل دارند، و از این رو وجود خداوند علت و موجد هر یک از آنها و پدیدآورنده وجود ایشان است. اما در عرفان که بیش از یک وجود را نفی می‌کند و همه موجودات را تهی از حقیقت وجود، و آنها را فقط شئون و احوال وجود حق‌تعالی می‌شمارد،‌ علیت ایجادی جایی نخواهد داشت، و علیت، جای خود را به تجلی و ظهور می‌دهد. به همین دلیل، هرگاه به کلمات علت و معلول و علیت در آثار عرفانی و در مقام شرح مبانی عرفانی برمی‌خوریم باید بدانیم مراد همان تجلی و ظهور است نه علیت ایجادی.

حل مسئله تجلی و ظهور از دیدگاه عرفا، در گرو بررسی‌های گسترده‌ای است که در این مجال به طور گذرا رئوس مباحث آن ارائه می‌شود.

نخست لازم است تا حدی درباره مقام ذات حق و مقام غیب‌الغیوبی و غیب‌ مطلق تأمل کنیم.

مقام ذات

فی‌الجمله برای ما روشن است که ذات خداوند مستجمع جمیع کمالات و حقایق است. و همه آنها را ـ با تأکید بر واژه همه [۲] ـ به نحو اطلاقی و اندماجی، [۳] که هیچ حقیقتی در مقام ذات تشخص و تعین نداشته، بلکه مندک و مستهلک باشند،‌ داراست.

بنابراین همه کمالات و حقایق و تعینات با دو ویژگی در مقام غیب‌الغیوبی وجود دارند:

ویژگی اول آن است که هر تعینی به نحو اطلاقی در آن موطن موجود است و هیچ تعینی با حفظ هویت تعینی خود در آنجا حضور ندارد، بلکه بدون هیچ امتیازی از دیگر حقایق و تعینات و در سراسر متن وجود غیبی حق‌تعالی و به حیثیت تقییدیه او تحقق دارد. از این رو، در آن مقام، همه تعینات به نحو اطلاقی و بدون ترجیح یکی بر دیگری موجودند؛ در حالی ‌که همین تعینات در غیر این مقام، و در ماسوای حق‌تعالی، به گونه‌ای هستند که همواره یک تعین بر تعینات دیگر غلبه و ترجیح دارد. مثلاً در شخص عالِم،‌ تعین علمی، و در شیطان، اسم و تعین اضلالی، و در پیامبران، تعین هدایتی غلبه و ترجیح دارد؛

ویژگی‌ دوم آن است که همه تعیناتی که به نحو اطلاقی در مقام غیب‌الغیوبی موجودند، به‌لحاظ نحوه تحقق، به شکل اندماجی تحقق دارند و به حیثیت تقییدیه اندماجیه موجودند.

در باب نفس، حکما قاعده «النفس فی‌ وحدتها کل القوی»را در دو مقام جریان می‌دهند: در مقام وحدت در کثرت، که مقام سریان نفس واحد در قوا و مراتب متعدد نفس از عقل و خیال و حس و امثال آن است؛ در مقام کثرت در وحدت، که همه حقایق و تعینات و کمالات نفسانی در مقام ذات نفس مندک و مستهلک بوده، به نحو اندماجی موجودند. در بحث مقام غیب‌الغیوبی ذات حق‌تعالی،‌ مدعای عرفا آن است که همه تعینات و حقایق مادون، از باب تحقق کثرت در وحدت، در آن مقام به نحو اطلاقی و اندماجی متحقق و موجودند.

کمون و بروز و سرّ بروز

بنابر آنچه در فقره پیشین گفته شد، همه حقایق به نحو کمون در ذات حق‌تعالی به صورت اطلاقی و اندماجی متحقق‌، و به وجود حق‌ موجودند، و همه، شئون ذاتی خداوندند. ظهور و تجلی‌ای که در عرفان ـ در برابر علیت فلسفی‌ ـ مطرح است به معنای بروز یافتن آن کمون‌ها، و جلوه‌گر شدن و نمایان شدن امور و حقایق مندمج و مخفی در وجود حق‌تعالی است.

عرفا در تبیین سرّ ظهور و بروز می‌گویند، پس از کمال ذاتی که غنای ذات و پُری آن را بیان می‌کند، آن کمال ذاتی منشأ کمال اسمایی می‌شود، بدین‌ترتیب که حق‌تعالی در این کمال، ذات پر از کمالاتی است که از شدت انباشتگی کمالات، گویا به حال لبریزی و انفجار رسیده است. این وضعیت را «اکملیّت» می‌خوانند. در این مرحله حب و عشق رحمتی حق‌تعالی منشأ حرکتی ویژه در خداوند می‌شود که از آن به حرکت حبی یاد می‌کنند.

در روایتی قدسی، که عارفان مسلمان بر آن بسیار تأکید می‌ورزند، آمده است:

کُنْتُ کَنْزاً مَخْفِیّاً فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَیْ أُعْرَفَ؛

من گنجی پنهان بودم و دوست داشتم شناخته شوم، و از این رو، خلق را آفریدم تا شناخته شوم.

این حرکت حبی و رقیقه عشقی، به بروز کمالات و شئون ذاتی حق‌تعالی می‌انجامد و در نتیجه، هر آنچه در ذات حق کامن بوده است ظهور می‌یابد. بر این اساس از منظر عرفانی، ظهور و تجلی، بروز یافتن هرچه در حق کمون دارد است. اما این ظهور و کیفیت و تحلیل آن از منظر هستی‌شناسانه چگونه است؟

عرفا در تحلیل پدیده ظهور‌ بر این باورند که حقیقت ظهور و تجلی، تقید و تعین ذات مطلق است.

چنان‌که پیش‌تر یادآور شدیم، در مقام ذات هیچ تعینی در کار نیست، و هرچه هست به نحو اطلاقی و اندماجی تحقق دارد. اگر این ذات مطلق در صفتی خاص و در تعین و تقیدی ویژه رخ نماید، پدیده ظهور و تجلی روی خواهد داد.

ابوحامد ترکه اصفهانی در قواعد التوحید می‌گوید:

«القول بالظهور یعنی به صیروره المطلق متعیناً بشیءٍ من التعیّنات؛[۴] قول به ظهور بدان معناست که ذات مطلق به تعینی از تعینات، متعین شود».

صائن‌الدین ترکه در مقام شرح سخن جد خویش می‌گوید:

«وهذا انّما یکون بعد تنزلها عن صرافه اطلاقها واعتبار النسب فیها، فإنّه لا اعتبار للنسبه اصلاً فی تلک الحضره، … فحینئذٍ ظهورها إنّما یکون بتنزّلها عن صرافه إطلاقها ووحدتها إلی الإنتساب بالتقییدات والإنسباق بکثره تعیّناتها»؛[۵]

 تعین مطلق به تعینی از تعینات، پس از تنزل و فرود آمدن ذات حق از صرافت اطلاق آن و لحاظ اعتبار نسبت‌های مختلف در آن صورت می‌پذیرد؛ زیرا هیچ نسبت و تعینی در آن مقام اعتبار ندارد و متحقق نیست…؛ پس در این حال، ظهور و تجلی ذات به واسطه تنزل آن از فراز صرافت اطلاق و وحدت به نشیب نسبت یافتن به تقییدات و سبقت گرفتن به کثرت تعینات آن است.

مثلاً هنگامی که ذات بی‌کران حق‌تعالی خود را در جنبه و صفت علمی نشان دهد، ‌یا صفتی از صفات دیگر یا مظهری از مظاهر، در این صورت ذات مطلق، از اطلاق درآمده و به همان تعین خاص مقید می‌شود که مجموعه این فرآیند را ظهور و تجلی می‌نامیم، و بدین‌ترتیب، حق، به اسم علیم یا قدیر یا رحمان و یا دیگر اسما و صفات جلوه‌گر می‌شود.

اسم عرفانی

آنچه ما بر زبان می‌آوریم، مثل علیم و قدیر و رحمان و رحیم و غفور، همه اسم‌الإسم هستند؛ یعنی اسم آن اسمای حقیقی عرفانی‌اند.برای شناخت بهتر آن اسمای حقیقی عرفانی‌ بهتر است ابتدا نام‌هایی که میان خود ما شایع است را بررسی نماییم. دو گونه اسم در میان مردم رایج است؛ گاهی از اسم‌های قراردادی و اعلام مانند علی و محمد و حسن و فاطمه و غیره استفاده می‌کنند، اما گاهی از نام‌های واقعی بهره می‌برند. مثلاً هرگاه انسانی را که در جنبه علمی برجستگی یافته است، در نظر می‌گیرند با عنوان «عالم» نام می‌برند. این نام دیگر قراردادیِ صرف نیست، بلکه هرگاه یک ذات با یک تعین و وصف ویژه گرد هم آیند، اسم واقعی و غیرقراردادی شکل خواهد گرفت.

عرفا نیز در تحلیل اسم‌های حقیقی خداوند همین معنا را ارائه می‌کنند. آنها می‌گویند: هرگاه ذات حق را با تعین‌ و وصف خاصی (اضافه اشراقی و نسبت ویژه) در نظر آوریم، یکی از نام‌های الهی تکوین خواهد یافت.

اگر کمی در بحث‌های گذشته دقت کنیم و آنها را با بحث ارائه‌شده مقایسه نماییم، درخواهیم یافت خداوند در مقام ذات اطلاقی خود، هیچ تعین و ویژگی‌ خاص و ممتاز از دیگر ویژگی‌ها ندارد. از همین رو در آن مقام هیچ اسم حقیقی عرفانی وجود ندارد. به همین جهت از آن مقام به مقام «لا اسم ولا رسم»یاد کرده‌اند و آن مقام را به حسب موطن خود یعنی پیش از ظهور و تجلی «بی‌نام و نشان» دانسته‌اند و در متون دینی و واژگان عرفانی با لفظ «هو» بدان اشاره می‌کنند. این مقام به خاطر همین ویژگی معلوم کسی نمی‌شود؛

“عنقا شکار کس نشود دام بازگیر”

مظاهر و مجالی

یکی از ارکان اصلی در ظهور و تجلی، مظهر و مجلاست؛ زیرا همه اسمای الهی ظهورات خداوندند که حق، سبحانه و تعالی، از طریق آنها ظهور و بروز می‌کند و کمالات خود را نشان می‌دهد. آن‌گاه هرگاه اسمی بسیط یا ترکیبی که مجموعه‌ای از اسما در آن ترکیب و مزج یافته‌اند، [۶] تجلی کند و جلوه و ظهور یابد، موجودی را پدید می‌آورد که آن موجود مظهر حق و محل ظهور کمالات و اسمای اوست. [۵]

امیر مؤمنان، علی علیه السلام در دعای کمیل خدا را به اسمای حقیقی او قسم می‌دهد و عرض می‌کند:‌

«وبِأَسْمائِکَ الَّتی مَلأَتْ أَرْکانَ کُلِّ شَیْءٍ»؛اسم‌های حقیقی خدا، یعنی ظهورات و تجلیات حق،‌ تاروپود هر شیئی را پر کرده‌اند و تمام اشیای عالم،‌ همه مظاهر حق‌اند و خداوند با اسما و صفات خود در آنها ظهور کرده است. از این رو، همه عالم آیات و نشانه‌های خدا و محل جلوه‌گری اویند؛ زیرا بر اساس مبانی عرفانی در مقوله تجلی و ظهور ـ ‌چنان‌که گذشت‌ـ اصل فرآیند ظهور و تجلی بدین معناست که حق‌تعالی، که در مقام ذات و موطن غیب‌الغیوبی،‌ هیچ تعین و تقیدی ندارد، خود را به موطنی درمی‌آورد که در آن تعین و تقید می‌پذیرد. این بدان معناست که باید در دل تعیناتْ، حق‌ مطلق دیده شود وگرنه تجلی و جلوه و ظهور او نخواهند بود و مقیدات و متعینات آن مطلق به شمار نخواهند آمد.

در ادبیات عرفانی ما این معانیِ لطیف فراوان به کار رفته است.

امام خمینی رحمه الله در دیوان اشعار خود، می‌گوید:

دیده‌ای نیست نبیند رخ زیبای تو را             نیست گوشی که همی نشنود آوای تو را

هیچ دستی نشود جز برِ خوان تو دراز                   کس نجوید به جهان جز اثر پای تو را

به کجا روی نماید که توأش قبله نِه‌ای         آن‌که جوید به حرم منزل و مأوای تو را

 

هر کس به هر کجا بنگرد،‌ رخ زیبای تو را می‌بیند؛ ‌گوش هر آوایی را بشنود، ‌آوای تو را می‌شنود؛‌ دست به هر سفره و خوانی دراز شود، برِ خوان تو دراز شده است؛ همه آثار، ردّ پای تواند و هر کس به هر طرف رو کند، تو قبله اویی…؛ زیرا تو در عالم جلوه کرده‌ای.‌

علم خدا، قدرت خدا، رحمت او و هزار هزار اسم الهی در موجودات ظهور یافته است و او خود را پشت پرده اسما‌ و مظاهر به ما نشان داده است:

«فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ»؛[۸]

همه جا منزل عشق است که یارم همه جاست     کوردل آن‌که نیابد به جهان جای تو را

بشکنم این قلم و پاره کنم این دفتر                    نتوان شرح کنم جلوه والای تو را [۹]

 

فروغی بسطامی نیز ظهور و تجلی حق‌ در مجالی و مظاهر نظام هستی را به زیبایی می‌سراید:

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را             کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور           پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من            با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

 

عبدالرحمن جامی نیز در نقد النصوص، از مولانا ابیاتی را این‌چنین نقل می‌کند:

کاروان غیب می‌آید به عین                        لیک از این زشتان نهان آید همی

این همه رمز است، مقصود این بود             کان جهان در این جهان آید همی

همچو روغن در میان جان شیر                  لامکان اندر مکان آید همی

همچو عقل اندر میان خون و پوست            لانشان اندر نشان آید همی

 

در سلوک نیز سالک در قوسِ صعودی اختیاری، برای رسیدن به توحید ناب و خالص و دریافت وحدت اطلاقی حق‌تعالی،‌ باید اضافه‌های اشراقی آن واحد مطلق به اشیا را که تمام هویت اشیاست، حذف کند،‌ یا به بیان دیگر، نعوت و صفات و نسب اسمایی را از میان بردارد تا به‌شهود، آن وجود یگانه و یکتا را دریابد.

البته این معنا هرگز برای سالک در اصل متن وجود حق روی نمی‌دهد و هرگز کسی به متن وحدت اطلاق وجودی حق نمی‌رسد، بلکه در فنای ذاتی و تجلی ذاتی که تحت اسمای ذاتی در تعین ثانی یا حداکثر در تعین اول روی می‌دهد،‌ صورت می‌پذیرد. بنابراین وصول به توحید خالص با اسقاط اضافات محقق می‌شود.

عارف شبستری در این ‌باره می‌گوید:

              نشانی داده‌اندت از خرابات                   که التوحید اسقاط الإضافات

 

محقق لاهیجی در شرح این بیت می‌گوید:

بدان ‌که ذات حق به اعتبار تجلی و ظهور او در مظاهر، عین همه اشیاست و تمامت اشیا به حق موجودند و بدون حق معدوم‌اند، و از آنکه ذات حق تجلی و ظهور به صورت ایشان نموده است اضافه وجود بر ایشان کرده می‌شود و هرگاه که اسقاط این اضافه نمایند، هر آینه اشیا فی ‌حد‌ ذاتها معدوم باشند و غیر حق هیچ نباشد، و این است معنای «التوحید اسقاط الإضافات». [۱۰]

تشکیک در ظهور

فلاسفه مسلمان غالبا تشکیک را توجیه‌گر کثرات عالم میدانند، در فلسفه مشاء تشکیک در مفهوم وجود، که از آن با عنوان «تشکیک عامی» یاد می‌شود، در فلسفه اشراق تشکیک در ماهیت جوهری نور و در حکمت متعالیه تشکیک در حقیقت وجود را راهگشای جمع بین وحدت و کثرت می‌دانند که این دو نوع تشکیک در فلسفه «تشکیک خاصی» نام دارد.

اما اهل عرفان بعد از قول به «وحدت شخصی وجود» برای توجیه کثرت نه‌تنها تشکیک در مفهوم را کارساز نمی‌دانند، تشکیک در ماهیت را نیز نفی و تشکیک در وجود را باطل می‌دانند و برای تحلیل کثرت، تشکیک ویژه‌ای مطرح می‌کنند که از آن با اصطلاح «تشکیک خاص‌الخاصی» یاد می‌کنند.از دید عارفان مسلمان نمی‌توان در اصل وجود تشکیک قایل شد؛ زیرا یک وجود بیش نیست، اما آن یک وجود، بنابر بحث مسئله پیشین، دارای ظهور و تجلی است، و در هویت این ظهور و تجلی شدت و ضعف و تشکیک راه می‌یابد؛ به‌گونه‌ای که هر آنچه امثال صدرالمتألهین درباره مراتب هستی گفته‌اند‌ در مراتب ظهور جریان و سریان دارد.

خفا در عین ظهور

حق‌تعالی آن‌گاه که در مقام ذات است‌ و ظهور و بروز نیافته،‌ برای احدی ظاهر نیست؛ [۱۱] زیرا کسی را به آن مقام راهی نیست. از همین روی، خداوند تجلی می‌کند تا ظهور یابد و آشکار و عیان شود، اما از عجایب اسرار عرفانی آن است که در عین تجلی و ظهور، نوعی خفا یافته، پوشیده می‌شود؛ زیرا نفسِ تعین ‌گونه‌ای از حجاب وجود حق خواهد شد، و هرچه تعین‌ها افزوده شود گرچه تجلیات و ظهورات حق فزونی یافته و از یک منظر، حق آشکارتر می‌شود، از منظر دیگر خدای متعالی با هر تعینی از مقام اطلاقی دورتر گشته، همه این تعینات پرده‌ها و حجاب‌های حق می‌شوند، و از همین نظرگاه سلوک الی الحق و دریدن حجاب‌ها و قرب به خداوند معنا می‌یابد.

امام خمینی رحمه الله علیه به مسئله خفا در عین ظهور اشاره کرده، می‌گویند:

ای خوب‌روی که پرده‌نشینی و بی‌حجاب               ای صدهزار جلوه‌گر و باز در نقاب [۱۲]

حق‌تعالی بی‌حجاب است؛ زیرا صدهزار جلوه‌ و ظهور کرده و در همه‌جا خود را آشکار ساخته است:

«فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ»؛

اما در عین حال هیچ‌گاه از پرده‌نشینی خارج نشده و همیشه در نقاب است؛ زیرا هر ظهورش، خود، پرده‌ و نقابی است بر چهره واقعی و اطلاقی او.

حضرات خمس

از دیدگاه عرفانی، هر موجودی به اندازه وسعت و مقدار هویت خود، مظهر حق‌تعالی است و خداوند در او ظهور نموده و اسما و صفات و کمالاتش در آن حضور خواهد داشت. بنابراین همه اشیای عالم محضر و یا حضرت خداوند هستند و باری‌تعالی در آنها حضور دارد. با این حساب تعداد حضرات تا‌ بی‌نهایت خواهد بود، اما عرفای اسلامی همه آنها را به‌طور کلی در پنج مرحله دسته‌بندی کرده‌اند و از آنها به «حضرات خمس» نام می‌برند. تعین اول و تعین دوم یک‌سره یک حضرت، عالم عقل «حضرت دوم»، عالم مثال «حضرت سوم»، عالم ماده‌ «حضرت چهارم» و انسان کامل «حضرت پنجم» است.

در حضرات خمس، حضرت اول «غیب مطلق» و حضرت چهارم یعنی عالم ماده «شهادت مطلقه» و عالم عقل «غیب مضاف» و عالم مثال «شهادت مضاف» است.

 منبع: حکمت عرفانی[۱]صفحه۲۸۱ تا۳۰۲؛ (حجه الاسلام و المسلمین علی امینی نژاد)

——————————————————-

پانویس

۱. تحریری از درس‌های عرفان نظری استاد سید یدالله یزدان‌پناه

۲. ر.ک: تمهید القواعد،‌ چاپ انجمن فلسفه، ‌ص۱۲۳؛ همان، چاپ دفتر تبلیغات، ص۲۷۰؛ همان، چاپ مؤسسه ام‌القری، فصل ۲۸، ص۳۲۶.

۳. ر.ک: عبدالرحمن جامی،‌ اشعه اللمعات، تحقیق هادی رستگاری مقدم گوهری،‌ انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،‌ ص ۳۶، ۳۷.

۴. تمهید القواعد، چاپ انجمن فلسفه، ص۱۵۸؛ همان، چاپ دفتر تبلیغات، ص۳۰۴؛ همان، چاپ مؤسسه ام‌القری، فصل ۳۶، ص۴۰۷.

۵. همان.

۶. قیصری، شرح فصوص الحکم، ص۱۶۸.

۷. همان.

۸. بقره/۱۱۵

۹. امام خمینی رحمه الله، دیوان امام،‌ چاپ اول، نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله، ص۴۲.

۱۰. شمس‌الدین محمد لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، انتشارات زوار،‌ بیت ۸۳۹،‌ ص۵۲۵.

۱۱. همان، ص۹۸.

۱۲. دیوان امام خمینی رحمه الله علیه،‌ ص ۴۷.

Your browser does not support this audio
لینک کوتاه : https://www.komeily.com/?p=1027

مطالب مشابه

  • هفت آفت حرص در کلام حضرت امام صادق (ع)
  • مقدمات سعادت در دنیا و آخرت
  • از عزیمت آیت الله کمیلی خراسانی به لبنان تا تشکیل جلسات عرفانی
  • شرح کتاب مصباح الشریعه: آثار و فواید روزه
  • از جمله دستورات بیست و پنج گانه سلوکی: محافظت بر روزه ماه رمضان
  • عبادت عارفانه و عاشقانه
  • نسبت دادن افعال به خداوند
  • اخلاص ذاتی و عملی در قرآن
  • سیر استکمالی سالک در برزخ
  • ثبات و دوام در امر سلوک

نظرات

برای صرف‌نظر کردن از پاسخ‌گویی اینجا را کلیک نمایید.

کلام استاد

کلیپ صوتی

زیارت و دیدار حضرت صاحب الزمان (عج)

Your browser does not support this audio

ویژه نامه

مجموعه سخنرانی‌های آیت الله کمیلی خراسانی «حفظه الله» در ماه ذی القعده
خرید کتاب اخلاق اهل بیتی
خرید کتاب چهل چراغ سلوک
خرید کتاب مطلع معرفت نفس
خرید کتاب سرچشمه راز و نیاز
خرید کتاب صد منزل دل
کانال رسمی آیت الله کمیلی خراسانی در پیام رسان ایتا

تقویم سلوکی

  • اعمال ماه ذی القعده
  • مناسبتها
  • فضیلت

اعمال ماه ذی القعده

اعمال ماه ذی القعده

مناسبات ماه ذی القعده

ماه ذى القعده ، نخستین ماه ازماههاى حرام است که در آنها جنگ، حتّى با دشمنان اسلام حرام است; مگر این که جنگ برمسلمین تحمیل شود (سه ماه دیگر از ماههاى حرام، ذى الحجّه، محرّم و رجب است) آتش بس در این چهار ماه وسیله اى براى آرامش جامعه و توفیق براى حجّ وعبادت، حلّ مشکلات اقتصادى و بازنگرى در امر جنگ و یافتن نقطه پایان براى آن و سپس مرهم نهادن بر زخم هاى جانکاه ناشى از آن است. ماهى است که زوّار خانه خدا از اطراف و اکنافِ جهان به سوى خانه خدا حرکت مى کنند، گروهى به مدینه مى روند و قبر پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و قبور ائمّه هدى(علیهم السلام) را زیارت مى کنند و آثار تاریخى که در جاى جاى این خاستگاه اسلامى وجود دارد را مى بینند و غرق لذّات روحانى مى شوند (هرچند نابخردان و جاهلان، بسیارى از این آثار عظیم و گرانقدر را از میان برده اند) گروه دیگرى راهى مکّه مى شوند و با انجام مناسک «عمره تمتّع» در انتظار مراسم بزرگ عبادى سیاسى حج مى نشینند و با طواف کعبه و شرکت درصفوف پرشکوه جماعت، روح و جانشان را تازه مى کنند . سیّد بن طاووس در فضیلت این ماه مى گوید: «ماه ذى القعده ماهى است که به هنگام شدّت و گرفتارى، زمان خوبى براى دعاست، و براى رفع ظلم و ستم و دعا بر ضد ظالم مؤثّر است. همچنین مى گوید: «این ماه «ماه اجابت دعاها» نامیده شده است; لذا باید اوقاتش را غنیمت شمرد و در آن روزه حاجت گرفت.

تبلیغات

پایگاه تخصصی عرفان عملی شیعی

    • بیانات عرفانی آيت الله كميلي
    • اخبار و اطلاعیه ها
    • کشکول المطالب
    • دستورالعمل سالکان مبتدی
    • ویژه نامه ها
    • ترنم حداد

تمام حقوق اين وب سايت متعلق به آیت الله محمد صالح کمیلی خراسانی مي باشد