التزام به شریعت در همه حال
مرحوم علامه طهرانی می فرماید: « رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم اینکه اشرف موجودات و اکمل خلائق بودند، مع هذا تا آخرین درجات حیات، تابع و ملازم احکام الهیّه بودهاند».{۱} پیغمبر خدا (صل الله علیه و آله و سلم) تا آخر عمرش به دستورات دین مقید بود. شما که از پیغمبر بالاتر نیستی؛ بنابراین امّت پیغمبر باید در همه موارد از شریعت تبعیت کند.{۲}
از باب مثال: شما صبح به محل کار میروی، شب هم محزون و گرفته به منزل برمیگردی، زن و بچه را به حال خود میگذاری و در یک گوشهای از خانه مشغول عبادت میشوی. عزیز من! بالأخره این زن و بچه، یک حقّی به گردن شما دارند، قهراً این زن مریض شده و بچهها منحرف میشوند. حال چه کسی مقصر بوده؟ مقصر همین کسی است که ادعای سلوک دارد.
به نظر خودش چون استاد این دستورات را داده، باید هرطور شده اینها را انجام دهد، در حالی که استاد به اندازه وقت و توان شما دستور میدهد. شما در یک جا کم میگذارید، حالا میخواهید از یک جای دیگر جبران کنید؟
دستورات سلوکی جای خودش، رسیدگی به امور خانواده و وظایف اجتماعی هم جای خودش باید باشد. رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) با وجود تعدد زوجات، هم به امورات ایشان رسیدگی میکردند و هم به اعمال عبادی و الهی خود میرسیدند؛ بنابراین آن حضرت در همه شئونِ حیات طیبه خود ملازم احکام الهیه بودند. شما هم به عنوان سالک الی اللّه باید در همه اوقات خود ملتزم به شریعت باشی.
«بنابراین سقوط تکلیف به این معنا دروغ و بهتان است، بلی از برای آن میتوان معنای دیگری نمود که قائلین آن را قصد نمینمایند و آن این است که اتیان اعمال عبادیّه باعث برای استکمال نفوس بشریّه است و مراتب استعداد انسان به واسطه التزام بر سنن عبادیّه از مراحل قوّه به فعلیّت می رسد».
به فعلیت رساندن قوای درونی
اگر بگوییم که تکلیف از ما ساقط است، خیلی روشن است که این دروغ و بهتان است. ایشان برای مسئله شریعت وجه دیگری بیان کرده و میفرماید انسان به واسطه عبادات می تواند به کمال برسد و آن استعدادهای بالقوه را با اعمال عبادیه تدریجاً به فعلیت برساند. زمانی که سالک با انجام اعمال عبادی قوای درونی خود را به فعلیت رساند و به کمال رسید، دیگر عبادت برای او کلفت و سنگینی نداشته و همه را از روی عشق و شوق به محبوب انجام میدهد.
«بنابراین برای افرادی که هنوز به مرحله فعلیّت تامّه من جمیع الجهات نرسیدهاند، عبادات آنان برای استکمال است، ولی برای افرادی که به مرحله فعلیّت تامّه رسیدهاند دیگر عبادت به جهت حصول استکمال و تحصیل مقام قرب معنی ندارد، بلکه اتیان عبادات برای چنین شخصی به عنوان دیگری که همان مقتضای حصول کمال است خواهد بود».
افرادی که در راه رسیدن به توحید مشغولند، اما هنوز به آن سرمنزل توحید نرسیدهاند، مشخص است که باید دستورات شرعیه را اجرا کنند، اما آنکه شب و روز همه دستورات شرعی را به کار گرفته و به تدریج آن مراتب بالقوه نفسش را به فعلیت تامه رسانده و به مقصد رسیده و یک عارف کامل شده است، بعد از اینکه به این منزل رسید و وصال برای او محقق شد، باید برخوردش با تکالیف شریعت چگونه باشد؟ آیا این عارف کامل بعد از اینکه به آن کمال نهایی رسید، مستغنی و بی نیاز از شریعت است؟! خیر؛ چون در این مرحله هم باید دستورات الهی را اجرا کند، اما انگیزه او عشق و محبت به پروردگار است و نه تکلیف و وظیفه.
شکر عملی پس از اجرای شریعت
«لهذا عائشه از حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم پرسید: پس از آنکه خداوند در شأن شما فرمود: «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ {۳} پس این اندازه رنج در تحمّل عبادات برای چیست؟ فرمودند: آیا مگر نمیخواهی من عبد شاکر خدای خود بوده باشم.{۴} از فرمایش پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم ) استدلال میکنیم که عبادت آنهایی که شریعت را کاملاً اجرا نموده و به مقام وصال دست پیدا کردند با آنهایی که برای رسیدن به این مقام کوشش میکنند فرق دارند. وقتی یک عارف در این منزل و مقام عبادت میکند، در واقع به مقام شکر رسیده است. پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلم) عبادتها و تکالیف را از باب شکر انجام میداد و میفرمود: من باید شکرگزار خدا باشم. این نماز در مقابل خدای عظیمِ بزرگ، یک نوع شکر عملی است. حضرت زهرا سلام الله علیها به اندازهای عبادت میکردند که قدم هایشان ورم میکرد.
وقتی امام حسن علیه السلام به نماز میایستاد رنگش زرد میشد و بدنش به لرزه درمیآمد. حال روحیِ اولیای خدا چیست؟ چرا به نماز عشق میورزیدند؟ با وجود اینکه خدا نیازی به عبادتهای ما ندارد، ولی عرض نیاز اولیاء الهی جنبه شکر دارد و از روی شوق و عشق این اعمال عبادی را انجام میدهند.
پی نوشت:
۱-لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب
۲-عَلِیُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیدٍ عَنْ یونُسَ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَهَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَقَالَ: حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى یوْمِ الْقِیامَهِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى یوْمِ الْقِیامَهِ. کافی، ج۱، ص ۵۴٫
۳-تا خداوند گناهان گذشته و آیندهاى را که به تو نسبت مىدادند ببخشد. فتح(۴۸) آیه ۲٫
۴-أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم عِنْدَ عَائِشَهَ لَیلَتَهَا فَقَالَتْ یا رَسُولَ اَللَّهِ لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَکَ وَ قَدْ غَفَرَ اَللَّهُ لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ یا عَائِشَهُ أَ لاَ أَکُونُ عَبْداً شَکُوراً ؛ از امام باقر علیه السلام روایت شده: رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نزد عایشه بود، شبى که نوبت او بود، به پیغمبر گفت: اى رسول خدا! چرا خودت را به رنج میاندازى، با آنکه خدا گناه گذشته و آینده تو را آمرزیده است؟ فرمود: اى عایشه! آیا من بنده سپاسگزار خدا نباشم؟
منبع: کتاب چلچراغ سلوک در شرح رساله «لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب»، بخش اول: معرفتی اجمالی دربارۀ سلوک – از تألیفات آیت الله حاج شیخ محمدصالح کمیلی حفظه الله
علاقه مندان جهت خرید و مطالعه کتاب می توانند از طریق همین لینک اقدام فرمایند.