• العربية
  • اردو
  • France
  • English
  • فروشگاه اینترنتی
  • ارسال سئوال

امروز : یکشنبه, ۱ تیر , ۱۴۰۴

صفحه ورود

آیا گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟ بستن
ورود نسخه قدیم ارسال سوال

نمایش منو

    • خانه
    • آشنایی با استاد
      • مصاحبه و رسانه
      • دیدار با علما
      • خاطرات
    • اخبار
    • سخنرانی ها
      • سخنرانی اخلاقی
      • سخنرانی عرفانی
      • شرح ادعیه و احادیث
    • متون عرفانی
      • کشکول المطالب
      • رسائل عرفانی
      • نامه ها و گفتگوها
      • اشعار عرفانی
      • عرفان در کلام رهبری
      • واژه های عرفانی
    • شرح درس
      • المطالب السلوکیه
      • منازل السائرین
      • مصباح الشریعه
      • قوت القلوب
      • رسالۀ لب اللباب
      • دعای مکارم الاخلاق
      • مباحث فقهی
    • کتابخانه
      • آثار و تالیفات استاد
      • آثاری درباره استاد
      • کتب مورد توصیه ی استاد
    • مقالات
      • عرفان بانوان
    • نگارخانه
      • کلیپ تصویری
    • فروشگاه
    • ارسال سوال
    • گلچین پرسش و پاسخ
  • خانه
  • آشنایی با استاد
    • مصاحبه و رسانه
    • دیدار با علما
    • خاطرات
  • اخبار
  • سخنرانی ها
    • سخنرانی اخلاقی
    • سخنرانی عرفانی
    • شرح ادعیه و احادیث
  • متون عرفانی
    • کشکول المطالب
    • رسائل عرفانی
    • نامه ها و گفتگوها
    • اشعار عرفانی
    • عرفان در کلام رهبری
    • واژه های عرفانی
  • شرح درس
    • المطالب السلوکیه
    • منازل السائرین
    • مصباح الشریعه
    • قوت القلوب
    • رسالۀ لب اللباب
    • دعای مکارم الاخلاق
    • مباحث فقهی
  • کتابخانه
    • آثار و تالیفات استاد
    • آثاری درباره استاد
    • کتب مورد توصیه ی استاد
  • مقالات
    • عرفان بانوان
  • نگارخانه
    • کلیپ تصویری
  • فروشگاه
  • ارسال سوال
  • گلچین پرسش و پاسخ
شرح قوت القلوب

25 آوریل, 2019

کد مطلب : 22522

متن بیانات

شرایط مریدی و ارادت / بیانات آیت‌الله کمیلی خراسانی در شرح کتاب قوت القلوب (بخش چهارم)

انسان به تقوای کامل نمی‌رسد؛ مگر آن‌که زبانش را مخزون و محبوس کند.

شرایط مریدی و ارادت


بسم الله الرحمن الرحیم

بیانات حضرت آیت الله کمیلی خراسانی «حفظه الله»

موضوع: شرایط مریدی و ارادت

شرح و تهذیب کتاب قوت‌القلوب ابوطالب مکی جلد اول، الفصل السابع و العشرون، فصل ۲۷ از فصول کتاب با عنوان «فیه كتاب أساس المريدين»؛ قسمت چهارم


متن بیانات شرایط مریدی و ارادت :

الفصل السابع و العشرون فیه کتاب أساس المریدین (صفحه ۱۷۱)

«وقال بعض علمائنا: من سهر أربعين ليلة خالصاً كوشف بملكوت السماء وكان يقول اجتمع الخير كله في أربع ذكر منها سهر الليل واعلم أن نوم العلماء عن غلبة المنام بعد طول السهر بالقيام مكاشفة لهم وشهود وتقريب لهم منه وورود ومن صفة الإبدال أن يكون أكلهم فاقة ونومهم غلبة وكلامهم ضرورة ومن سهر بالليل لأجل الحبيب لم يخالفه بالنهار فإنه أسهره بالليل في خدمته ودخل الحسن ذات يوم إلى السوق فسمع لغطهم وكثرة كلامهم فقال أظن ليل هؤلاء ليل سوء ما يقيلون وفي الخبر قيلوا فإن الشياطين لا تقيل واستعينوا على قيام الليل بقائلة النهار وقد قيل في قوله عزّ وجلّ: (وَاسْتعِينُوا بِالصَبْرِ وَالصَّلاَةِ) البقرة: ۵۴ قيل بالصوم على قيام الليل وقيل: استعينوا بالجوع وصلاة الليل على مجاهدة النفس وقيل: استعينوا بالصبر والصلاة على اجتناب النهي. 
وأما الصمت فإنه يلقح العقل ويعلم الورع ويجلب التقوى ويجعل الله عزّ وجلّ به للعبد بالتأويل الصحيح والعلم الرجيح مخرجاً ويوفقه بإيثار الصمت للقول السديد والعمل الرشيد، وقد قال بعض السلف: تعلمت الصمت بحصاة جعلتها في فمي ثلاثين سنة كنت إذا هممت بالكلمة تلجلج بها لساني فيسكت، وقال بعضهم: جعلت على نفسي بكل كلمة أتكلم بها فيما لا يعنيني صلاة ركعتين فسهل ذلكّ عليّ فجعلت على نفسي بكل كلمة صوم يوم فسهلّ عليّ فلم أنتهِ حتى جعلت على نفسي بكل كلمة أن أتصدق بدرهم فصعب ذلك فانتهيت، وقال عقبة بن عامر: يارسول الله فيم النجاة؟ قال: أملك عليك لسانك وليسعك بيتك وابك على خطيئتك وقال صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ في الخبر الجامع المختصر: من سره أن يسلم فليلزم الصمت وأوصى رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ معاذاً بالصلاة والصيام وغير ذلك ثم قال في آخر وصيته: ألا أدلك على ماهو أملك لك من ذلك كله، هذا وأومأ بيده إلى لسانه فقلت: يارسول الله وإنا لمؤاخذون بما تتكلم به ألسنتنا فقال: ثكلتك أمك يامعاذ وهل يكب الناس على مناخرهم في جهنم إلا حصائد ألسنتهم إنك ماسكت فإنك سالم فإذا تكلمت فإنما هو لك أو عليك وقال عبد الله بن سفيان عن أبيه، قال: قلت يارسول الله أوصني بشيء في الإسلام لا أسأل عنه أحداً بعدك فقال: قل ربي الله ثم استقم قال: قلت فما أتقى بعد ذلك، وفي لفظ آخر ذلك وفي لفط آخر فأخبرني بأضر شيء عليّ فقال هذا وأومأ إلى لسانه، وفي الخبر لا يتقي العبد ربه تعالى حق تقاته حتى يخزن من لسانه.»

شرایط مریدی و ارادت

بحث دربارۀ چهار امر ضروری گرسنگی، بیداری شب، سکوت و خلوت برای اهل سلوک است. در جلسات گذشته مطالب و احادیثی در خصوص گرسنگی بیان شد. این جلسه اقوالی را در مورد بیداری شب بیان می‌کنیم.

«قال بعض علمائنا: من سهر أربعين ليلة خالصاً كوشف بملكوت السماء»؛ یکی از اقوال، قول بعضی از علمای اهل معرفت است که فرموده‌اند: هرکس بتواند چهل شب را به صورت متوالی به قصد خلوص و قربه الی الله بیدار باشد برای او از ملکوت آسمان‌ها کشف خواهد شد. در اینجا صرف سهر و بیداری را فرموده است و نفرموده که این بیداری باید با نماز، ذکر و قرائت قرآن همراه باشد؛ یعنی فقط خود بیداری شب موضوعیت دارد. اینکه انسان بتواند در شب نخوابد؛ البته بنا به نظر اطباء یک دقیقه از خواب قبل از ۱۲ شب با هزار دقیقه بعد از ساعت ۱۲ برابری می‌کند. پس بهتر است که انسان قبل از نیمۀ شب بخوابد تا بتواند بعد از نیمۀ شب بیدار باشد. اما اینکه اصلاً نخوابد یا بخواهد ریاضت بکشد [نیز درست نیست.] بنده خانواده‌ای را از اقواممان در مشهد مقدس سراغ داشتم که تمامی اعضای خانواده، خود را عادت داده بودند که شب‌ها نخوابند ولی در عوض تا اذان ظهر می‌خوابیدند. البته درست نیست که آدم اینگونه باشد. روز، وقت فعالیت انسان است؛ انسان بحث، درس و کار دارد لذا باید یک مقداری در شب بخوابد.

[خداوند در قرآن می‌فرمایند:] «وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً». شما می‌بینید که شب یک مسئله‌ای در طبیعت است. پرندگان در هنگام غروب خورشید سریع به لانه‌هایشان می‌روند. انسان نیز همانند پرندگان به خواب نیاز دارد. پس به نظر بنده این بیداری که [در این قول] آمده است یک محدودیتی باید داشته باشد؛ یعنی انسان باید چند ساعتی در اول شب بخوابد تا در آخر شب توفیق بیداری را داشته باشد.

« وكان يقول اجتمع الخير كله في أربع ذكر منها سهر الليل »؛ بنا به فرمودۀ این عالِم، «خیر» در چهار چیز جمع شده است. منظور از چهار چیز، جوع، بیداری شب، صمت و خلوت است. ایشان می‌فرمایند بیداری شب نیز جزو همان موارد چهارگانه است. سپس می‌فرمایند:

 «و ٱعلم أن نوم العلماء عن غلبة المنام بعد طول السهر بالقيام مكاشفة لهم و شهود و تقريب لهم منه و ورود»؛ -هرچند این قول در ادامۀ قول بعضی از علما آمده اما از ابوطالب است؛ چون در ادامه، عبارت «بدان» آمده است یعنی این مطلب از ابوطالب است.- ایشان می‌فرمایند: آن‌چه بنده کشف کرده‌ام این است که وقتی یک عالم، عارف بالله یا سالک الی الله بخواهد در شب بخوابد، باید خوابش غلبه‌ای باشد؛ یعنی باید ساعت‌ها به نماز، ذکر و بیداری مشغول بوده باشد که یک دفعه بدون آنکه قصد خواب داشته باشد خواب به چشمانش غلبه کند و بخوابد؛ و علاوه بر آن اگر «بالقیام» نیز باشد به مرحلۀ شهود می‌رسد. یعنی خواب انسان باید اینگونه باشد. «قیام» به مفهوم «قائم بالیل» است که منظور «قائم لصلاه» است. یعنی این بیداری باید با نماز، تلاوت قرآن و دعا همراه باشد. تمامی این‌ موارد در نماز نیز وجود دارد. حضرت علی -علیه السلام- و بعضی از ائمه در شب هزار رکعت نماز می‌خواندند. شخصی که در تمام مدت عمرش، شب‌ها را به نماز، دعا و توجه، بیدار باشد به خدا نزدیک می‌شود و به حریم الله ورود پیدا می‌کند.

«و ٱعلم أن نوم العلماء عن غلبة المنام »؛ بدان خواب علماء از نوع غلبه‌ای است نه اختیار.

 «بعد طول السهر بالقيام»؛ بعد از آنکه بیداری را صرف قیام و نماز کرده باشد. بعد از آن چه چیزی برای سالک پیش می‌آید؟

«مكاشفة لهم و شهود»؛ تمامی این‌ها از خواص بیداری شب در عبادت خداوند است. انسان در اثر عبادت خداوند به کشف، مکاشفه و شهود عرفانی می‌رسد.

«و تقريب لهم منه »؛ چنین عالمانی خود را -«منه»- از خدا به خدا نزدیک می‌کنند

«وورود»؛ و به محضر الهی ورود پیدا می‌کنند.

از این عبارت نتیجه می‌گیریم که اگر کسی در مقدمه موفق شود بعد از یک مقدار بیداری شب، ذکر، طاعت و عبادت بخوابد؛ آن خواب رؤیای صادقه و مکاشفه خواهد بود. ممکن است چیزهایی را در حالت بیداری یا خلسه ببیند. خلسه خواب نیست، بلکه تقریباً حالتی بین خواب و بیداری یا شبیه یک سنه و چرت است. در کلام عرفا واژه خلسه بسیار استعمال شده است. لذا اگر خواب انسان خلسه‌ای شود یک چیزهائی را در حالت خلسه خواهد دید.

«و من صفة الأبدال أن يكون أكلهم فاقة ونومهم غلبة و كلامهم ضرورة»؛ خوراک أبدال و اوتاد الهی به اندازه «فاقة» یعنی خیلی کم و به اندازه‌ای که سد جوع شود است.

«و نومهم غلبة»؛ خوابشان هم خوابی نیست که بخواهند از خواب لذت ببرند و به خواب غفلت بروند؛ بلکه خواب آن‌ها برای ضرورت است و موقعی است که به خواب احتیاج پیدا کنند و خواب بر آن‌ها غالب می‌شود.

«و كلامهم ضرورة»؛ در هنگام صحب کردن نیز زبانشان را به هر حرفی باز نمی‌کنند. بلکه هرجا که ضرورتی دیدند همان جا صحبت می‌کنند.

«و من سهر بالليل لأجل الحبيب لم يخالفه بالنهار»؛ کسی که در شب برای حبیبش بیداری کشیده، چگونه ممکن است در روز، مخالف با حبیبش کار کند؟ یعنی از اوامر دوست و حبیب و خدایش سرپیچی کند؟ کسی که بیداری شب کشیده است، نماز شب خوانده است، دعا و نماز خوانده است، قهراً مراقبه‌اش خیلی قوی می‌شود و دیگر در روز هم گناه نمی‌کند.

«فإنه أسهره بالليل في خدمته»؛ وقتی خدا چنین عنایتی به بنده‌اش کرده و او را در دل شب برای خدمت به خود بیدار نگه داشته تا به نماز، عبادت و تلاوت قرآن [مشغول شود] آیا ممکن است در روز با خداوند که دوستش است مخالفت و گناه کند؟ پس یکی دیگر از فواید بیداری شب، گناه نکردن است.

«و دخل الحسن ذات يوم إلى السوق فسمع لغطهم »؛ یکی از عرفا با نام حسن می‌فرماید: روزی وارد بازار شدم و دیدم که اهل بازار نشسته‌اند و حرف‌های لغط می‌زنند. -به حرف‌های چرت‌وپرت، بی‌خود و بی‌معنی، «لغط» گفته می‌شود. –

«و كثرة كلام»؛ یعنی پرحرفی می‌کنند؛ مخصوصاً در بازار! بنده روایتی را با مضمون «السّوق مقاعد للشیطان» دیدم. شیاطین خیلی در سوق با فروشندگان و خریداران کار دارند. بالاخره بازار است! دنیاست دیگر! بازار دنیاست؛ یک وقتی می‌بینید که فروشنده در معامله بالا و پائین می‌کند. خریدار هم یک کارهائی می‌کند. بالاخره بازار جای غفلت است و شیاطین در آنجا زیاد هستند. لذا انسان از وقتی وارد بازار می‌شود تا وقتی که از بازار خارج شود باید زبانش را به استغفار مشغول کند. می‌فرماید: وقتی حسن دید مردم این‌طور در غفلت هستند و پرحرفی می‌کنند، گفت:

« و قال أظن ليل هؤلاء ليل سوء»؛ من فکر می‌کنم که این‌ها شب را به سوء یعنی به گناه و غفلت گذرانده‌اند؛

«ما يقيلون»؛ و ایشان اهل قیلوله نیستند و خواب قیلوله ندارند. قیلوله خوابی است که وقت آن در هنگام زوال ظهر و قبل از اذان ظهر است. در آن موقع خواب تعریف شده است. بعضی از خواب‌ها مانند «خواب بین الطلوعین» به طور کلی مکروه است؛ بعضی خواب‌ها نظیر آن خوابی که برای انسان ضروری است، واجب است؛ بعضی از خواب‌ها مانند در جای غصبی خوابیدن و تصرف کردن حرام است. این‌ خواب‌ها از نظر احکام شرعی، انواع و اقسامی دارد. گفته‌اند خواب قیلوله، خوابی مستحب است و اگر کسی هر روز به طور مرتب [موفق] به انجام آن شود، توفیق خواندن نماز شب برایش [حاصل می‌شود]. این نیم ساعت قبل از اذان ظهر [خوابیدن] چه خصوصیتی دارد که گفته‌اند قوتی در بدن ایجاد می‌کند که به وسیلۀ آن می‌تواند آخرشب را بیدار بماند و نماز شب بخواند؟!

«و في الخبر قيلوا فإن الشياطين لا تقيل»؛ در روایت حدیثی آمده که فرموده‌اند خواب قیلوله کنید، همانا شیاطین به خواب قیلوله‌ای که وارد شده توجهی ندارند.

«واستعينوا على قيام الليل بقائلة النهار»؛ «قائله» همان «قیلوله» است؛ یعنی شما به وسیلۀ خواب قیلوله‌ در نصف النهار، موفق به قیام اللیل می‌شوید؛ پس از این خواب، برای سحر خیزی کمک بگیرید.

«و قد قيل في قوله عزّ وجلّ: (وَاسْتعِينُوا بِالصَبْرِ وَالصَّلاَةِ) البقرة: آیه۵۴ قيل بالصوم على قيام الليل»؛ در روایت قبلی گفته شد شما به وسیلۀ خواب قیلوله می‌توانید موفق به قیام اللیل شوید؛ ولی این آیۀ شریفه این‌طور تفسیر شده است که، خداوند در این آیۀ شریفه از سورۀ بقره می‌فرمایند: از صبر و نماز کمک بگیرید ؛ صبر را به روزه گرفتن تفسیر نموده‌اند؛ چون وقتی انسان روزه می‌گیرد باید در روز خویشتن‌داری و صبر کند و مبطلات روزه را انجام ندهد؛ سپس پیرامون این آیه می‌فرماید: «قيل بالصوم على قيام الليل» «اسْتعِينُوا بِالصَبْرِ»؛ یعنی شما روزه بگیرید تا موفق شوید که در شب بیدار بمانید و سحرخیزی داشته باشید. پس خواب قیلوله و روزه گرفتن به انسان کمک می‌دهد.

«و قيل: استعينوا بالجوع و صلاة الليل على مجاهدة النفس»؛ در یکی از اقوال بزرگان آمده است: خود را گرسنه نگه دارید و نماز شب بخوانید تا بتوانید با نفستان مجاهدت کنید.

«و قيل: استعينوا بالصبر والصلاة »؛ بعضی‌ گفته‌اند مقصود از کمک گرفتن از روزه و نماز در آیۀ شریفه «وَاسْتعِينُوا بِالصَبْرِ وَالصَّلاَةِ» -یعنی از روزه و نماز کمک بگیرید- چیست؟

«على اجتناب النهي»؛ تا بتوانید نواهی الهی و محرمات الهی را انجام ندهید. دو عامل گرسنگی و نماز شب در ترک معصیت مؤثر هستند.

تا به اینجا در خصوص بیداری شب صحب شد. از این قسمت به بعد وارد بحث سکوت می‌شویم.

«و أما الصمت فإنه يلقح العقل و يعلم الورع و يجلب التقوى»؛ سکوت کردن، فواید زیادی دارد که عبارتند از:

۱- سکوت، لقاحی برای عقل انسان است. در قران در مورد لقاح آمده است: «و َأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ» (۲۲ سوره حجر)؛ یعنی باد نری وجود دارد که با برخورد به درخت آن را باردار می‌کند یا در آیۀ شریفه ۴۹ از سوره ذاریات آمده است: «وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْن»؛ هر چیزی زوج و نر و ماده دارد. درختان و حیوانات نیز این‌گونه هستند. فایدۀ این نری چیست؟ این نر می‌آید و باردار می‌کند. مرد به وسیلۀ تلقیح، زن را باردار می‌کند. اینجا می‌گوید که عقل نیز باردار می‌شود. سکوت کردن مانند لقاح است؛ یعنی سکوت زبان سبب می‌شود که قوۀ عاقله و مفکره‌ای که در وجودتان است یک قوۀ باردار و ثمردهی به بار می‌آید.

۲- «و يعلّم الورع» به انسان آموزش می‌دهد که ورع کند؛ یعنی از محرمات و نواهی الهی پرهیز کند.

۳- «و يجلب التقوى»؛ و تقوی را به انسان جلب می‌کند.

۴- «و يجعل الله عزّ وجلّ به للعبد بالتأويل الصحيح و العلم الرجيح مخرجا»؛ خداوند برای این بنده از طریق تأویلات صحیح و علمی‌ که راجح است، مخرجی قرار می‌دهد. منظور از علم، علم الهی است. لذا نور بصیرت و نور علمی که بوسیلۀ صمت، مراقبه و تهذیب نفس به وجود می‌آید یک مخرجی از آسیب‌ها و آفت‌ها برای او پیش می‌آید.

۵- «و يوفقه بإيثار الصمت للقول السديد»؛ خداوند بواسطۀ صمت و سکوت به بنده‌اش توفیق می‌دهد تا قول سدید نیز داشته باشد. قول سدید به مفهوم قول صحیح است؛ یعنی وقتی انسان هر حرفی را نزند و زبانش را کنترل کند، حکیم خواهد شد. در اثر صمت زیاد، حکمتی در دلش پیدا می‌شود به طوری‌که حرف‌های بسیار موزون، سنجیده، حکیمانه و صحیح می‌زند و دیگر در صحبت کردن اشتباه نمی‌کند.

۶- «والعمل الرشيد»؛ عجیب است می‌فرماید: وقتی شما سکوت ‌کنید اعمال، افعال و حرکاتتان نیز بهتر می‌شود؛ یعنی مواظبت می‌کنید تا هر کاری را انجام ندهید.

«وقد قال بعض السلف: تعلمت الصمت بحصاة جعلتها في فمي ثلاثين سنة كنت إذا هممت بالكلمة تلجلج بها لساني فیسكت»؛ ایشان داستانی را از بعضی سلف – سالکین الی الله که در گذشته بودند- نقل می‌کند. شاید امروز این برنامه نباشد. در گذشته برای تمرین سکوت و فراگیری آن [به شیوۀ زیر عمل می‌کردند.] این آقا می‌گوید:

«تعلمت الصمت بحصاة »؛ من سکوت زبان را به وسیلۀ حَصاة -سنگ‌ریزه‌هایی- آموزش گرفتم.

«جعلتها فی فمی ثلاثین سنة»؛ سنگ‌ریزه‌هایی را در دهانم گذاشتم و سی سال تمرین کردم. ببینید گذشتگان چه همتی داشتند که سی سال برای انجام کاری، تمرین می‌کردند و نتیجه می‌گرفتند.

ما می‌خواهیم بعد از سپری شدن شش ماه از ورودمان به راه سیر و سلوک، اعرف العرفا شویم. این انتظار بالایی است و شدنی نیست. آقا این بندۀ خدا برای کنترل زبانش سی سال چنین ریاضتی به خود داده است و در داخل زبانش سنگ‌ریزه گذاشته است. سپس می‌گوید:

«إذا هممت بالكلمة تلجلج بها لساني»؛ بالاخره نفس اماره است دیگر! نفس دلش می‌خواهد مدام پر حرفی کند؛ پرگوئی کند؛ یا پرخوری کند. می‌گوید: تا نفسم حرکت می‌کرد که مقداری حرف بزنم، زبانم را با سنگ‌ریزه‌هائی که داخل دهانم بود مشغول می‌کردم؛ یعنی تو با این‌ها داری حرف میزنی و خودم را این‌گونه تخلیه می‌کردم.

«تلجلج بها لساني»؛ یعنی زبانم را بوسیله آن حصاه و سنگ‌ریزه‌های که داخل دهانم بود تکان می‌دادم تا خواستۀ نفسم را به این وسیله خاموش کنم. می‌گوید:

 «فيسكت»؛ با این بازی، می‌توانستم سکوت کنم.

 آقایان ما باید قلق نفس‌مان را یاد بگیریم؛ مثلاً رانندۀ ماشین چگونه رانندگی را یاد گرفته است؟ باید قبل از رانندگی آن را آموزش ببیند؛ ماشین را در خط مستقیم قرار دهد تا به اطراف منحرف نشود و تصادف نکند. ما باید یاد بگیریم که چگونه با نفس‌مان بازی کنیم؟ چگونه آن را راضی نگه داریم؟ چگونه قانعش کنیم؟ چگونه گولش بزنیم؟ فهمیدید؟! تا این نفس از آن چموشی پائین بیاید. لذا ایشان می‌فرماید من با انجام این بازی سکوت را یاد گرفتم.

«و قال بعضهم: جعلت على نفسي بكل كلمة أتكلم بها فيما لا يعنيني صلاة ركعتين»؛ سپس داستان دیگری را از سلف نقل می‌کند و می‌گوید: یک شخصی بود که هربار یک کلمۀ زائد می‌خواست از دهانش خارج شود، تعداد کلمات را شمارش می‌کرد و به ازای هر کلمه دو رکعت نماز می‌خواند؛ و نفس خود را این‌گونه جریمه می‌کرد. ما هم باید یاد بگیریم تا با جریمه، تأدیب و تنبیه کردن نفس‌مان، بتوانیم پیشرفتی در راه معنویت داشته باشیم.

«فسهل ذلك عليّ»؛  -سهل فعل لازم است لذا آن را با تشدید نخوانید چون فعل متعدی می‌شود.- وقتی که خود را برای هریک کلمه با دو رکعت نماز جریمه کردم بر من آسان شد. به نحوی‌که [تعداد این کلمات زائد] کاهش یافت اما تمام نشد. فرض کنید اگر تعداد کلمات زائد، بیست کلمه یا صد کلمه می‌شد، چند رکعت نماز می‌شد! لذا این نماز‌ها را می‌خواندند.

«فجعلت على نفسي بكل كلمة صوم يوم»؛ ولی اگر باز هم کلمات زائد و اضافه داشتم و دیدم که از راه نماز نمی‌توانم آن را تمام کنم، روزه می‌گرفتم. روزه به مراتب سخت‌تر است. لذا برای هر یک کلمۀ زائد روزه ‌می‌گرفتم طوری‌که [تعداد این کلمات زائد] باز هم کاهش یافت. سپس ایشان راه‌کار سومی ارائه می‌دهد و می‌فرماید:

«حتى جعلت على نفسي بكل كلمة أن أتصدق بدرهم فصعب ذلك فانتهيت»؛ من با خود می‌گفتم که به ازای هریک کلمۀ اضافی که باقی مانده و هنوز قدرت آن را ندارم که جلوی زبانم را درست بگیرم در عوض نماز و روزه، یک درهم به فقیر صدقه می‌دهم و نفسم را این‌گونه تنبیه می‌کنم. ذکر یک درهم بعد از نماز و روزه نشان می‌دهد که [برای این شخص] این کار از نماز و روزه سخت‌تر است. هرچند که این یک درهم از نقره است، ولی باز هم سخت‌تر بوده است. – درهم واحد نقره و دینار واحد طلا است.- این نشان می‌دهد که این آدم یک شخص فقیری بوده است و از نظر وضعیت اقتصادی پول کمی داشته است. در انتهای جمله، عبارت «فانتهیت» را می‌آورد؛ یعنی دیگر تمامش کردم؛ با درهم خودم را معالجه کردم و کارم به نهایت رسید. و بالاخره موفق شدم و کنترل زبانم را در اختیار گرفتم و دیگر هیچ‌گاه از زبانم کلمات اضافه، زائد، بیخود و لغوی خارج نشد.

انسان باید زبانش را نرم کند و کنترل آن را بدست بگیرد؛ طوری که هر وقت خواست صحبت کند و هر وقت نخواست صحبت نکند. این مطلب برای امور دیگر نیز مصداق دارد. انسان علاوه بر کنترل زبان باید کنترل چشم و گوشش را نیز در دست بگیرد؛ حتی عرفا می‌گویند دل را نیز می‌توانید در اختیار خود در آورید. یعنی می‌توانید دل را از خطورات غیر خدایی که در ذهن می‌آید، نفی خواطر کنید.

در ادامه، روایات مربوط به «صمت» آمده است:

«وقال عقبة بن عامر: يارسول الله فيم النجاة؟»؛ «عقبه بن عامر» از حضرت رسول‌الله سوال کردند که چگونه می‌توانم نجات پیدا کنم؟

«قال: أملك عليك لسانك و ليسعك بيتك وابك على خطيئتك»؛ حضرت فرمودند سه کار را انجام بده. زبانت را حفظ کن؛ در خانه بنشین و بر گناهت گریه کن. مواردی که به آن اشاره شد، راه‌های نجات هستند. آیا معنای «بیت» آن است که انسان با وجود داشتن زن و فرزند در خانه بنشیند و دنبال کسب و کار یا تحصیل علم نرود؟! یا این‌که ذکر «بیت» برای مواقعی است که هیچ ضرورتی وجود ندارد تا انسان از خانه خارج بشود. مثلاً فرد، سرمایه‌ای دارد که آن را برای مضاربه به دیگران داده است تا با آن کار کنند. لذا خوب است که چنین فردی با خدای خویش در خانه بنشیند و سیر و سلوک و مجاهدت نفس کند.

«و قال علیه السلام في الخبر الجامع المختصر: من سرّه أن يسلم فليلزم الصمت»؛ در روایات آمده است: هرکس که می‌خواهد زندگی خوشی داشته باشد و به سلامت زندگی کند می‌بایست ملازم صمت و سکوت باشد.

«و أوصى رسول الله معاذاً بالصلاة والصيام و غير ذلك»؛ پیغمبر به «معاذ بن جبل» فرمودند که باید روزه بگیری، نماز بخوانی و امور دیگری را نیز به ایشان دستور دادند.

 «ثم قال في آخر وصيته»؛ پیامبر در آخر وصایایش به معاذ فرمودند: – این وصیت مختص معاذ نیست و شامل ما نیز می‌شود. –

«ألا أدلك على ماهو أملك لك من ذلك كله»؛ ای معاذ، آیا می‌خواهی چیزی به تو یاد بدهم تا برایت ملکیتی ایجاد کند؟ ملکیت یعنی زبان و اعضا را در مِلکت در می‌آورد و آن‌ها را از حالت آزادی خارج می‌کند تا هر نگاهی نکند؛ هر چیزی را نشنود؛ و هر حرفی را نزند. معاذ گفت: یا رسول‌الله بفرمایید.

«و أومأ بيده إلى لسانه»؛ حضرت به زبانشان اشاره کردند و فرمودند: این زبان را حفظ کن.

«فقلت: يا رسول الله و إنا لمؤاخذون بما تتكلم به ألسنتنا»؛ گفتم: یا رسول‌الله، آیا ما بوسیلۀ زبانمان در پیشگاه خداوند مواخذه می‌شویم؟

«فقال: ثكلتك أمك یا معاذ »؛ پیغمبر فرمودند: ای معاذ، مادرت به عزایت بنشیند.

 «و هل يكب الناس على مناخرهم في جهنم إلا حصائد ألسنتهم»؛ ای معاذ چه می‌گوئی؟ مردم در روز قیامت به چه وسیله‌ای به جهنم می‌روند؟ گناهشان چه بوده است؟ گناهشان بابت همین زبان و آنچه توسط آن درو کرده‌اند می‌باشد. گناهشان بابت آثار بد و عواقب بدی است که از این زبان حاصل شده است. چون انسان می‌تواند با این زبان دروغ بگوید؛ غیبت کند؛ و تهمت بزند؛  برای زبان چهل گناه را شمرده‌اند.

«إنك ما سكتتَ فإنك سالم»؛ پیغمبر فرمودند ای معاذ تا وقتی‌که زبانت را نگه داری سالم هستی.

« فإذا تكلمت فإنما هو لك أو عليك»؛ همین‌که زبانت را به حرکت در آوردی و آن را آزاد گذاشتی و حرف زدی باید ببینی چه گفته‌ای؟ این گفته‌ها به نفع تو یا ضرر تو تمام می‌شود. لذا انسان بهتر است که زبانش را کنترل کند.

«قال عبدالله بن سفيان عن أبيه، قال: قلت يا رسول الله أوصني بشيء في الإسلام لا أسأل عنه أحداً بعدك»؛ عبدالله نزد پیامبر می‌رود و می‌گوید مرا وصیتی بفرمایید که اسلامی باشد و مرا از سؤال کردن از دیگران بی نیاز کند؛ یعنی مرا نصیحتی بفرمایید که همیشه همراهم باشد.

« فقال: قل ربي الله ثم استقم»؛ حضرت فرمودند که بگو پروردگار من خداست و سپس روی کلمۀ «الله» استقامت پیدا کن تا کاری را که خداوند دوست ندارد انجام ندهی.

«قال: قلت فما أتقى بعد ذلك»؛ بعد از فرمایش پیامبر با خود گفتم که دیگر از چیزی نمی‌ترسم؛ چون پیامبر به من فرمودند که الله بگو و برو.

«و في لفظ آخر ذلك و في لفط آخر فأخبرني بأضر شيء عليّ فقال هذا وأومأ إلى لسانه»؛ در روایت دیگری آمده است که ای رسول خدا، آن چیست که به من ضرر و آسیب فراوانی وارد می‌کند و باید از آن اجتناب کنم؟ پیغمبر به زبانشان اشاره کردند؛ یعنی مراقب زبانت باش.

و هم چنین در روایت دیگری در باب منافع سکوت آمده است که:

«لا يتقي العبد ربه تعالى حق تقاته حتى يخزن من لسانه»؛  انسان به تقوای کامل نمی‌رسد مگر آن‌که زبانش را مخزون و محبوس کند.

احادیث دیگری نیز در فضیلت سکوت و صمت وارد شده است که ان‌شاءالله در جلسات بعدی به آن‌ها اشاره می‌شود.


برای مشاهده متن مکتوب سایر جلسات شرایط مریدی و ارادت از طریق لینک های زیر وارد شوید:

شرایط مریدی و ارادت (بخش اول)

شرایط مریدی و ارادت (بخش دوم)

شرایط مریدی و ارادت (بخش سوم)

Your browser does not support this audio
لینک کوتاه : https://www.komeily.com/?p=22522

مطالب مشابه

  • شرح قوت القلوب شرایط مریدی و ارادت (بخش سوم) بیانات آیت‌الله کمیلی خراسانی
  • بیانات آیت الله کمیلی خراسانی با موضوع شرایط مریدی و ارادت (بخش دوم)
  • شرح قوت القلوب شرایط مریدی و ارادت (بخش اول) بیانات آیت الله کمیلی خراسانی
  • موانع ورود به سیر و سلوک در بیان بعضی از عرفا
  • اهميت نیت عمل سالک در وصول الي الله

نظرات

  1. Ansari گفت:
    2019-05-02 در 02:19

    سلام ببخشید این چهل شب بیداری از نیمه شب ، ۱۲ شب به بعد میبایست بیدار بود؟

    پاسخ

برای صرف‌نظر کردن از پاسخ‌گویی اینجا را کلیک نمایید.

کلام استاد

کلیپ صوتی

زیارت و دیدار حضرت صاحب الزمان (عج)

Your browser does not support this audio

ویژه نامه

مجموعه سخنرانی‌های آیت الله کمیلی خراسانی «حفظه الله» در ماه ذی الحجه
خرید کتاب اخلاق اهل بیتی
خرید کتاب چهل چراغ سلوک
خرید کتاب مطلع معرفت نفس
خرید کتاب سرچشمه راز و نیاز
خرید کتاب صد منزل دل
کانال رسمی آیت الله کمیلی خراسانی در پیام رسان ایتا

تقویم سلوکی

  • اعمال ماه ذی الحجه الحرام
  • مناسبتها
  • فضایل

مناسبتهای ذی الحجه

فضیلت ماه ذی الحجه

تبلیغات

پایگاه تخصصی عرفان عملی شیعی

    • بیانات عرفانی آيت الله كميلي
    • اخبار و اطلاعیه ها
    • کشکول المطالب
    • دستورالعمل سالکان مبتدی
    • ویژه نامه ها
    • ترنم حداد

تمام حقوق اين وب سايت متعلق به آیت الله محمد صالح کمیلی خراسانی مي باشد