• العربية
  • اردو
  • France
  • English
  • فروشگاه اینترنتی
  • ارسال سئوال

امروز : جمعه, ۲۷ تیر , ۱۴۰۴

صفحه ورود

آیا گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟ بستن
ورود نسخه قدیم ارسال سوال

نمایش منو

    • خانه
    • آشنایی با استاد
      • مصاحبه و رسانه
      • دیدار با علما
      • خاطرات
    • اخبار
    • سخنرانی ها
      • سخنرانی اخلاقی
      • سخنرانی عرفانی
      • شرح ادعیه و احادیث
    • متون عرفانی
      • کشکول المطالب
      • رسائل عرفانی
      • نامه ها و گفتگوها
      • اشعار عرفانی
      • عرفان در کلام رهبری
      • واژه های عرفانی
    • شرح درس
      • المطالب السلوکیه
      • منازل السائرین
      • مصباح الشریعه
      • قوت القلوب
      • رسالۀ لب اللباب
      • دعای مکارم الاخلاق
      • مباحث فقهی
    • کتابخانه
      • آثار و تالیفات استاد
      • آثاری درباره استاد
      • کتب مورد توصیه ی استاد
    • مقالات
      • عرفان بانوان
    • نگارخانه
      • کلیپ تصویری
    • فروشگاه
    • ارسال سوال
    • گلچین پرسش و پاسخ
  • خانه
  • آشنایی با استاد
    • مصاحبه و رسانه
    • دیدار با علما
    • خاطرات
  • اخبار
  • سخنرانی ها
    • سخنرانی اخلاقی
    • سخنرانی عرفانی
    • شرح ادعیه و احادیث
  • متون عرفانی
    • کشکول المطالب
    • رسائل عرفانی
    • نامه ها و گفتگوها
    • اشعار عرفانی
    • عرفان در کلام رهبری
    • واژه های عرفانی
  • شرح درس
    • المطالب السلوکیه
    • منازل السائرین
    • مصباح الشریعه
    • قوت القلوب
    • رسالۀ لب اللباب
    • دعای مکارم الاخلاق
    • مباحث فقهی
  • کتابخانه
    • آثار و تالیفات استاد
    • آثاری درباره استاد
    • کتب مورد توصیه ی استاد
  • مقالات
    • عرفان بانوان
  • نگارخانه
    • کلیپ تصویری
  • فروشگاه
  • ارسال سوال
  • گلچین پرسش و پاسخ
عرفان عملی

28 فوریه, 2019

کد مطلب : 21885

موضوع تفکر سالک

موضوع تفکر سالک : مرگ در نهج البلاغه

بخش هایی از نهج البلاغه در موضوع مرگ و عبرتهای آن

مرگ در نهج البلاغه

آیت الله کمیلی حفظه الله :
اولین مرحله تفکر برای سالک تفکر در مرگ است ؛ در بی خبر رسیدن مرگ، سکرات مرگ، حالات اولیاء، در مرگ و بعد از مرگ

خطبه ۸۳

دنیا شناسی

آب دنيا همواره تيره، و گل آلود است، منظره اى دلفريب و سرانجامى خطرناك دارد، فريبنده و زيباست اما دوامى ندارد، نورى است در حال غروب كردن، سايه اى است نابود شدنى، ستونى است در حال خراب شدن، آن هنگام كه نفرت دارندگان به آن دل بستند و بيگانگان به آن اطمينان نمودند، چونان اسب چموش پاها را بلند كرده، سوار را بر زمين مى كوبد، و با دامهاى خود آنها را گرفتار مى كند، و تيرهاى خود را سوى آنان پرتاپ مى نمايد، طناب مرگ به گردن انسان مى افكند، به سوى گور تنگ و جايگاه وحشتناك مى كشاند تا در قبر، محل زندگى خويش، بهشت يا دوزخ را بنگرد، و پاداش اعمال خود را مشاهده كند. و همچنان آيندگان بدنبال رفتگان خود گام مى نهند، نه مرگ از نابودى انسان دست مى كشد! و نه مردم از گناه فاصله مى گيرند!! كه تا پايان زندگى و سرمنزل فنا و نيستى آزادانه به پيش مى تازند.

 وصف رستاخيز

تا آنجا كه امور زندگانى پياپى بگذرد، و روزگاران سپرى شود، و رستاخيز برپا گردد، در آن زمان، انسانها را از شكاف گورها، و لانه هاى پرندگان، و خانه درندگان، و ميدانهاى جنگ، بيرون مى آورد كه با شتاب به سوى فرمان پروردگار مى روند، و به صورت دسته هايى خاموش، و صفهاى آرام و ايستاده حاضر مى شوند، چشم بيننده خدا آنها را مى نگرد، و صداى فرشتگان به گوش آنها مى رسد، لباس نياز و فروتنى پوشيده درهاى حيله و فريب بسته شده، آرزوها قطع گرديده است. دلها آرام، صداها آهسته، عرق از گونه ها چنان جارى است كه امكان حرف زدن نمى باشد، اضطراب و وحشت همه را فرا گرفته، بانگى رعدآسا و گوش خراش، همه را لرزانده، به سوى پيشگاه عدالت، براى دريافت كيفر و پاداش مى كشاند.

وصف احوال بندگان خدا

بندگانى كه با دست قدرتمند خدا آفريده شدند، و بى اراده خويش پديد آمده، پرورش يافتند، سپس در گهواره گور آرميده متلاشى مى گردند، و روزى به تنهايى سر از قبر برمى آورند، و براى گرفتن پاداش به دقت حسابرسى مى گردند، در اين چند روزه دنيا مهلت داده شدند تا در راه صحيح قدم بردارند، راه نجات نشان داده شده تا رضايت خدا را بجويند، تاريكيهاى شك و ترديد از آنها برداشته شد، و آنها را آزاد گذاشته اند تا براى مسابقه در نيكوكاريها خود را آماده سازند، تا فكر و انديشه خود را بكار گيرند و در شناخت نور الهى در زندگانى دنيا تلاش كنند.

مثل های پند آموز

وه! چه مثالهاى بجا، و پندهاى رسايى وجود دارد، اگر در دلهاى پاك بنشيند، و در گوشهاى شنوا جاى گيرد، و با انديشه هاى مصمم و عقلهاى با تدبير برخورد كند. پس از خدا چونان كسى پروا كنيد كه سخن حق را شنيده و فروتنى كرد، گناه كرد و اعتراف نمود، ترسيد و به اعمال نيكو پرداخت، پرهيز نمود و پيش تاخت، يقين پيدا كرد و نيكوكار شد، پند داده شد و آن را بگوش جان خريد، او را ترساندند و نافرمانى نكرد، به او اخطار شد و به خدا روى آورد، پاسخ مثبت داد و نيايش و زارى كرد، بازگشت و توبه نمود، در پى راهنمايان الهى رفت و پيروى كرد، راه نشانش دادند و شناخت، شتابان به سوى حق حركت كرده و از نافرمانيها گريخت، سود طاعت را ذخيره كرد، و باطن را پاكيزه نگاه داشت، آخرت را آبادان و زاد و توشه براى روز حركت، هنگام حاجت و جايگاه نيازمندى، آماده ساخت، و آن را براى اقامتگاه خويش، پيشاپيش فرستاد. اى بندگان خدا! براى هماهنگى با اهداف آفرينش خود، از خدا پروا كنيد، و آنچنان كه شما را پرهيز داد از مخالفت و نافرمانى خدا بترسيد، تا استحقاق وعده هاى خدا را پيدا كنيد، و از بيم روز قيامت بر كنار باشيد

راه های پند پذیری

خدا گوشهايى براى پند گرفتن از شنيدنيها، و چشمهايى براى كنار زدن تاريكيها، به شما بخشيده است، و هر عضوى از بدن را اجزا متناسب و هماهنگ عطا فرموده تا در تركيب ظاهرى صورتها و دوران عمر با هم سازگار باشند، با بدنهايى كه منافع خود را تامين مى كنند، و قلبهايى كه روزى را به سراسر بدن با فشار مى رسانند، و از نعمتهاى شكوهمند خدا برخوردارند، و در برابر نعمتها شكرگزارند، و از سلامت خدادادى بهره مندند. مدت زندگى هر يك شماها را مقدر فرمود، و از شما پوشيده داشت، و از آثار گذشتگان عبرتهاى پندآموز براى شما ذخيره كرد، لذتهايى كه از دنيا چشيدند، و خوشيها و زندگى راحتى كه پيش از مرگ داشتند، سرانجام دست مرگ گريبان آنها را گرفت و ميان آنها و آرزوهايشان جدائى افكند، آنها كه در روز سلامت چيزى براى خود ذخيره نكردند، و در روزگاران خوش زندگى عبرت نگرفتند. آيا خوشيهاى جوانى را جز ناتوانى پيرى در انتظار است؟ و آيا سلامت و تندرستى را جز حوادث بلا و بيمارى در راه است؟ و آيا آنان كه زنده اند جز فنا و نيستى را انتظار دارند؟ با اينكه هنگام جدائى و تپش دلها نزديك است كه سوزش درد را چشيده، و شربت غصه را نوشيده، و فرياد يارى خواستن برداشته، و از فرزندان و خويشاوندان خود، درخواست كمك كرده است. آيا خويشاوندان! مى توانند مرگ را از او دفع كنند؟ و آيا گريه و زارى آنها نفعى براى او دارد؟

عبرت از مرگ

او را در سرزمين مردگان مى گذارند، و در تنگناى قبر تنها خواهد ماند، حشرات درون زمين، پوستش را مى شكافند، و خشت و خاك گور بدن او را مى پوساند، تندبادهاى سخت آثار او را نابود مى كند، و گذشت شب و روز، نشانه هاى او را از ميان برمى دارد، بدنها پس از آن همه طراوت متلاشى مى گردند، و استخوانها بعد از آنهمه سختى و مقاومت، پوسيده مى شوند و ارواح در گرو سنگينى بار گناهانند، و در آنجاست كه به اسرار پنهان يقين مى كنند، اما نه بر اعمال درستشان چيزى اضافه مى شود و نه از اعمال زشت مى توانند توبه كنند. آيا شما فرزندان و پدران و خويشاوندان همان مردم نيستيد؟ كه بر جاى پاى آنها قدم گذاشته ايد؟ و از راهى كه رفتند مى رويد؟ و روش آنها را دنبال مى كنيد؟ اما افسوس كه دلها سخت شده، پند نمى پذيرد، و از رشد و كمال بازمانده، و راهى كه نبايد برود مى رود، گويا آنها هدف پندها و اندرزها نيستند و نجات و رستگارى را در به دست آوردن دنيا مى دانند بدانيد كه بايد از صراط عبور كنيد، گذرگاهى كه عبور كردن از آن خطرناك است، با لغزشهاى پرت كننده، و پرتگاههاى وحشت زا، و ترسهاى پياپى!

شگفتی های آفرینش انسان

مگر انسان، همان نطفه و خون نيم بند نيست؟ كه خدا او را در تاريكيهاى رحم و غلافهاى تو در تو، پديد آورد؟ تا به صورت جنين درآمد، سپس كودكى شيرخوار شد، بزرگتر و بزرگترشده تا نوجوانى رسيده گرديد، سپس او را دلى فراگير، و زبانى گويا، و چشمى بينا عطا فرمود تا عبرتها را درك كند، و از بديها بپرهيزد، و آنگاه كه جوانى در حد كمال رسيد، بر پاى خويش استوار ماند، گردنكشى آغاز كرد، و روى از خدا بگرداند، و در بيراهه گام نهاد، در هواپرستى غرق شد، و براى به دست آوردن لذتهاى دنيا تلاش فراوان كرد، و سرمست شادمانى دنيا شد، هرگز نمى پندارد مصيبتى پيش آيد! و بر اساس تقوى فروتنى ندارد، ناگهان سرمست و مغرور در اين آزمايش چند روزه، مرگ او را مى ربايد، او را كه در دل بدبختيها، اندكى زندگى نموده، و آنچه را كه از دست داده عوضى به دست نياورده است، و آنچه از واجبات را كه ترك كرد، قضايش به جا نياورده، كه درد مرگ او را فرا گرفت، روزها در حيرت و سرگردانى، و شبها با بيدارى و نگرانى مى گذارند.

عبرت از مرگ

هر روز به سختى درد مى كشد، و هر شب رنج و بيمارى به سراغش مى رود، در ميان برادرى غمخوار، و پدرى مهربان و ناله كننده اى بى طاقت و بر سينه كوبنده اى گريان افتاده است، اما او در حالت بيهوشى و سكرات مرگ، و غم و اندوه بسيار، و ناله دردناك، و درد جان كندن، با انتظارى رنج آور، دست به گريبان است، پس از مرگ او را مايوس وار در كفن پيچانده، در حالى كه تسليم و آرام است، برمى دارند، و بر تابوت مى گذراند. خسته و لاغر به سفر آخرت مى رود، كه فرزندان و برادران او را بدوش كشيده تا سرمنزل غربت، آنجا كه ديگر او را نمى بينند، و آنجا كه جايگاه وحشت است، پيش مى برند. اما هنگامى كه تشييع كنندگان بروند و مصيبت زدگان باز گردند، در گودال قبر نشانده، براى پرستش حيرت آور، و امتحان لغزش زا، زمزمه غم آلود دارد. و بزرگترين بلاى آنجا، فرود آمدن در آتش سوزان دوزخ و برافروختگى شعله ها و نعره هاى آتش است، كه نه يك لحظه آرام گيرد تا استراحت كند، و نه آرامشى وجود داد كه از درد او بكاهد، و نه قدرتى كه مانع كيفر او شود، نه مرگى كه او را از اين همه ناراحتى برهاند، و نه خوابى كه اندوهش را برطرف سازد، در ميان انواع مرگها و ساعتها مجازات گوناگون گرفتار است، به خدا پناه مى بريم.

پند آموزی از گذشتگان

اى بندگان خدا! كجا هستند آنان كه ساليان طولانى در نعمتهاى خدا عمر گذراندند؟ از آفات و بلاها دورشان داشتند اما فراموش كردند، زمان طولانى آنها را مهلت دادند، نعمتهاى فراوان بخشيدند، از عذاب دردناك پرهيزشان دادند، و وعده هايى بزرگ از بهشت جاويدان به آنها دادند. اى مردم! از گناهانى كه شما را به هلاكت افكند، از عيبهايى كه خشم خدا را در پى دارد، بپرهيزيد. دارندگان چشمهاى بينا، و گوشهاى شنوا، و سلامت و كالاى دنيا! آيا گريزگاهى هست؟ يا رهايى و جاى امنى، پناهگاهى و جاى فرارى هست؟ آيا بازگشتى براى جبران وجود دارد؟ نه چنين است؟ پس كى باز مى گرديد؟ به كدام سو مى رويد؟ و به چه چيز مغرور مى شويد؟ همانا بهره هر كدام شما از زمين به اندازه طول و عرض قامت شماست! آنگونه كه خاك آلود بر آن خفته باشد. اى بندگان خدا! هم اكنون به اعمال نيكو پردازيد، تا ريسمانهاى مرگ بر گلوى شما سخت نشده، و روح شما براى كسب كمالات آزاد است، و بدنها راحت، و در حالتى قرار داريد كه مى توانيد مشكلات يكديگر را حل كنيد. هنوز مهلت داريد، و جاى تصميم و توبه و بازگشت از گناه باقى مانده است. عمل كنيد پيش از آنكه در شدت تنگناى و حشت و ترس و نابودى قرار گيريد، پيش از آنكه مرگ در انتظار مانده، فرا رسد، و دست قدرتمند خداى توانا شما را برگيرد.

خطبه ۱۰۹

وصف چگونگى مرگ و مردن

سختى جان كندن و حسرت از دست دادن دنيا به دنياپرستان هجوم آورد، بدنها در سختى جان كندن سست شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام همه اندامشان را فرا گرفته، زبان را از سخن گفتن باز مى دارد، و او در ميان خانواده اش افتاده با چشم خود مى بيند و با گوش مى شنود و با عقل درست مى انديشد كه عمرش را در پى چه كارهايى تباه كرده؟ و روزگارش را چگونه سپرى نمود؟ به ياد ثروتهايى كه جمع كرده مى افتد، همان ثروتهايى كه در جمع آورى آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناك گرد آورده و اكنون گناه جمع آورى آن همه بر دوش اوست كه هنگام جدايى با آنها فرا رسيد، و براى وارثان باقيمانده است تا از آن بهره مند گردند، و روزگار خود گذرانند، راحتى و خوشى آن براى ديگرى و كيفر آن بر دوش اوست، و او در گرو اين اموال است كه دست خود را از پشيمانى مى گزد. به خاطر واقعيتهايى كه هنگام مرگ مشاهده كرده است. در اين حالت از آنچه كه در زندگى دنيا به آن علاقمند بود بى اعتناشده آرزو مى كند، اى كاش آن كسى كه در گذشته بر ثروت او رشك مى برد، اين اموال را جمع كرده بود، اما مرگ همچنان بر اعضا بدن او چيره مى شود، تا آنكه گوش او مانند زبانش از كار مى افتد، پس در ميان خانواده اش افتاده نه مى تواند با زبان سخن بگويد و نه با گوش بشنود، پيوسته به صورت آنان نگاه مى كند، و حركات زبانشان را مى نگرد اما صداى كلمات آنان را نمى شنود، سپس چنگال مرگ تمام وجودش را فرا مى گيرد، و چشم او نيز مانند گوشش از كار مى افتد، و روح از بدن او خارج مى شود، و چون مردارى در بين خانواده خويش بر زمين مى ماند كه از نشستن در كنار او وحشت دارند، و از او دور مى شوند. نه سوگواران را يارى مى كند و نه خواننده اى را پاسخ مى دهد، سپس او را به سوى منزلگاهش در درون زمين مى برند، و به دست عملش مى سپارند و براى هميشه از ديدارش چشم مى پوشند.

وصف رستاخيز و زنده شدن دوباره

تا آن زمان كه پرونده اين جهان بسته شود، و خواست الهى فرا رسد، و آخر آفريدگان به آغاز آن بپيوندد، و فرمان خدا در آفرينش دوباره دررسد. آنگاه آسمان را به حركت آورد و از هم بشكافد، و زمين را به شدت بلرزاند، و تكان سخت دهد، كه كوهها از جا كنده شده و در برابر هيبت و جلال پروردگارى بر يكديگر كوبيده و متلاشى شده و با خاك يكسان گردد سپس هر كس را كه در زمين به خاك سپرده شده، درآورد، و پس از فرسودگى تازه شان گرداند، و پس از پراكنده شدن، همه را گردآورد، سپس براى حسابرسى و روشن شدن اعمال از هم جدا سازد، آنها را به دو دسته تقسيم فرمايد، به گروهى نعمتها دهد و از گروه ديگر انتقام گيرد، اما فرمانبرداران را در جوار رحمت خود جاى دهد و در بهشت جاويدان قرار دهد، خانه اى كه مسكن گزيدگان آن هرگز كوچ نكنند و حالات زندگى آنان تغيير نپذيرد، در آنجا دچار ترس و وحشت نشوند، و بيماريها در آنها نفوذ نخواهد كرد، خطراتى دامنگيرشان نمى شود، و سفرى در پيش ندارند تا از منزلى به منزل ديگر كوچ كنند. و اما گنهكاران را در بدترين منزلگاه درآورد، و دست و پاى آنها را با غل و زنجير به گردنشان درآويزد، چنانكه سرهايشان به پاها نزديك گردد، جامه هاى آتشين بر بدنشان پوشاند، و در عذابى كه حرارت آتش آن بسيار شديد و بر روى آنها بسته، و صداى شعله ها هراس انگيز است قرار دهد. جايگاهى كه هرگز از آن خارج نگردند، و براى اسيران آن غرامتى نپذيرند، و زنجيرهاى آن گسسته نمى شود، مدتى براى عذاب آن تعيين نشده تا پايان پذيرد و نه سرآمدى تا فرا رسد.

خطبه ۱۱۴

شناخت دنيا

آرى همانا دنيا خانه نابود شدن، رنج بردن از دگرگونيها، و عبرت گرفتن است، و از نشانه نابودى آنكه روزگار كمان خود را به زه كرده، تيرش به خطا نمى رود، و زخمش بهبودى ندارد، زنده را با تير مرگ هدف قرار مى دهد، و تندرست را با بيمارى از پا درمى آورد، و نجات يافته را به هلاكت مى كشاند دنيا خورنده ايست كه سيرى ندارد، و نوشنده اى است كه سيراب نمى شود، و نشانه رنج دنيا آنكه آدمى جمع آورى مى كند آنچه را كه نمى خورد، و مى سازد بنايى كه خود در آن مسكن نمى كند، پس به سوى پروردگار خود مى رود نه مالى برداشته و نه خانه اى به همراه برده است. و نشانه دگرگونى دنيا آنكه، كسى كه ديروز مردم به او ترحم مى كردند امروز حسرت او مى خوردند و آن كس را كه حسرت او مى خوردند امروز به او ترحم مى كنند، و اين نيست مگر براى نعمتهايى كه به سرعت دگرگون مى شود، و بلاهايى كه ناگهان نازل مى گردد، و نشانه عبرت انگيز بودن دنيا، آنكه، آدمى پس از تلاش و انتظار تا مى رود به آرزوهايش برسد، ناگهان مرگ او فرا رسيده، اميدش را قطع مى كند، نه به آرزو رسيده، و نه آنچه را آرزو داشته باقى مى ماند. سبحان الله! شادى دنيا چقدر فريبنده و سيراب شدن از آن، چه تشنگى زاست؟ و سايه آنچه سوزان است؟ نه زمان آمده را مى شود رد كرد و نه گذشته را مى توان باز گرداند، پس منزه و پاك است خداوند، چقدر زنده به مرده نزديك است براى پيوستن به آن؟ و چه دور است مرده از زنده كه از آنان جدا گشتند؟

هيچ چيز بدتر از شر و بدى نيست جز كيفر و عذاب آن، و هيچ چيز نيكوتر از خير و نيكى وجود ندارد جز پاداش آن، همه چيز دنيا شنيدن آن بزرگتر از ديدن است، و هر چيز از آخرت ديدن آن بزرگتر از شنيدن است، پس كفايت مى كند شما را شنيدن از ديدن، و خبر دادن از پنهانيهاى آخرت.

خطبه ۱۳۲

ياد مرگ

به خدا سوگند! اينكه مى گويم بازى نيست، جدى و حقيقت است، دروغ نيست، و آن چيزى جز مرگ نيست، كه بانگ دعوت كننده اش رسا، و به سرعت همه را ميراند، پس انبوه زندگان، و طرفداران، تو را فريب ندهند، همانا گذشتگان را ديدى كه ثروتها اندوختند و از فقر و بيچارگى وحشت داشتند، و با آرزوهاى طولانى فكر مى كردند در امانند، و مرگ را دور مى پنداشتند، ديدى چگونه مرگ بر سرشان فرود آمد؟ و آنان را از وطنشان بيرون راند؟ و از خانه امن كوچشان داد؟ كه به چوبه تابوت نشستند، و مردم آن را دست به دست مى كردند؟ و بر دوش گرفته و با سرانگشت خويش نگاه مى داشتند؟ آيا نديديد آنان را كه آرزوهاى دور و دراز داشتند، و كاخهاى استوار مى ساختند، و مالهاى فراوان مى اندوختند؟ چگونه خانه هايشان گورستان شد؟ و اموال جمع آورى شده شان تباه و پراكنده و از آن وارثان گرديد؟ و زنان آنها با ديگران ازدواج كردند؟ نه مى توانند چيزى به حسنات بيفزايند و نه از گناه توبه كنند!

خطبه ۱۴۹

اى مردم! هر كس از مرگ فرار كند به هنگام فرار آن را خواهد ديد، اجل سرآمد زندگى، و فرار از مرگ رسيدن به آن است، چه روزگارانى كه در پى گشودن راز نهفته اش بودم اما خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود، هيهات! علمى پنهان است.

خطبه ۱۸۳

در وصف متقین

اگر نبود مرگى كه خدا بر آنان مقدر فرمود، روح آنان حتى به اندازه برهم زدن چشم، در بدنها قرار نمى گرفت، از شوق ديدار بهشت، و از ترس عذاب جهنم، خدا در جانشان بزرگ و ديگران كوچك مقدارند. بهشت براى آنان چنان است كه گويى آن را ديده و در نعمتهاى آن بسر مى برند، و جهنم را چنان باور دارند كه گويى آن را ديده و در عذابش گرفتارند…. وقتى به آيه اى برسند كه تشويقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند، و با جان پرشوق در آن خيره شوند، و گمان مى برند كه نعمتهاى بهشت در برابر ديدگانشان قرار دارد و هرگاه به آيه اى مى رسند كه ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مى سپارند، و گويا صداى برهم خوردن شعله هاى آتش، در گوششان طنين افكن است، پس قامت به شكل ركوع خم كرده، پيشانى و دست و پا بر خاك ماليده، و از خدا آزادى خود از آتش جهنم را مى طلبند.

خطبه ۱۸۸

مردم! شما را به یادآوری مرگ سفارش می کنم، از مرگ کمتر غفلت کنید، چگونه مرگ را فراموش می کنید در حالی که او شما را فراموش نمی کند؟ و چگونه طمع می ورزید در حالی که به شما مهلت نمی دهد؟ مرگ گذشتگان برای عبرت شما کافی است.

آن ها را به گورشان حمل کردند، بی آنکه بر مرکبی سوار باشند ، آنان را در قبر فرود آوردند بی آنکه خود فرود آیند. چنان از یاد رفتند گویا از آباد کنندگان دنیا نبودند و آخرت همواره خانه شان بود! آنچه را وطن خود می دانستند از آن رمیدند، آرام گرفتند، و از چیزهایی که با آن ها مشغول بودند جدا شدند، و آنجا را که سرانجامشان بود ضایع کردند. اکنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دوری کنند، و نه می توانند عمل نیکی بر نیکی های خود بیفزایند. به دنیایی انس گرفتند که مغرورشان کرد، چون به آن اطمینان داشتند ، سرانجام مغلوبشان کرد.

خطبه ۲۲۱

هشدار از غفلت زدگى ها

شگفتا! چه مقصد بسيار دورى، و چه زيارت كنندگان بيخبرى! و چه كار دشوار و مرگبارى! پنداشتند كه جاى مردگان خالى است، آنها كه سخت مايه عبرتند، و از دور با ياد گذشتگان، فخر مى فروشند، آيا به گورهاى پدران خويش مى نازند؟ و يا به تعداد فراوانى كه در كام مرگ فرو رفته اند؟ آيا خواهان بازگشت اجسادى هستند كه پوسيده شد؟ و حركاتشان به سكون تبديل گشت؟ آنها مايه عبرت باشند سزاوارتر است تا تفاخر! اگر با مشاهده وضع آنان به فروتنى روى آورند عاقلانه تر است تا آنان را وسيله فخرفروشى قرار دهند. اما بدانها با ديده هاى كم سو نگريستند، و با كوته بينى در امواج نادانى فرو رفته اند، اگر حال آنان را از وراى خانه هاى ويران، و سرزمينهاى خالى از زندگان مى پرسيدند، هرآينه مى گفتند: (آنان با گمراهى در زمين فرو خفتند، و شما ناآگاهانه دنباله روى آنان شديد.) بر روى كاسه هاى سر آنها راه مى رويد. و بر روى جسدهايشان زراعت مى كنيد؟ و آنچه بجا گذاشته اند مى خوريد، و در خانه هاى ويران آنها مسكن گرفتيد، و روزگارى كه ميان آنها و شماست بر شما زارى مى كند، آنها پيش از شما بكام مرگ فرو رفتند، و زودتر از شما به آبشخورتان رسيدند.

 شرح حالات رفتگان

آنها داراى عزت پايدار، و درجات والاى افتخار، پادشاهان حاكم، يا رعيت سرفراز بودند كه سرانجام راه به ژرفاى برزخ پيمودند، و زمين آنها را در خود گرفت، و از گوشت بدنهاى آنان خورد، و از خون آنان نوشيد. پس در شكاف گورها بى جان و بدون رشد پنهان مانده اند. نه از دگرگونيها اندوهناك، و نه از زلزله ها ترسناك، و نه از فريادهاى سخت هراسناكند، غائب شدگانى كه كسى انتظار آنان را نمى كشد، و حاضرانى كه حضور نمى يابند، اجتماعى داشتند و پراكنده شدند، با يكديگر الفتى داشتند و جدا گرديدند. اگر يادشان فراموش شد، يا ديارشان ساكت شد، براى درازى زمان و دورى مكان نيست، بلكه كاسه مرگ نوشيدند، گويا بودند و گنگ شدند، شنوا بودند و كر گشتند، و حركاتشان به سكون تبديل شد، چنان آرميدند كه گويا بيهوش بر خاك افتاده و در خواب فرو رفته اند.

همسايگانى كه با يكديگر انس نمى گيرند، دوستانى كه به ديدار يكديگر نمى روند، پيوندهاى شناسايى در ميانشان پوسيده، و اسباب برادرى قطع گرديده است، با اينكه در يك جا گرد آمدند تنهايند، رفيقان يكديگرند و از هم دورند، نه براى شب صبحگاهى مى شناسند، و نه براى روز شامگاهى، شب، يا روزى كه به سفر مرگ رفته اند براى آنها جاويدان است. خطرات آن جهان را وحشتناك تر از آنچه مى ترسيدند يافتند، و نشانه هاى آن را بزرگ تر از آن چه مى پنداشتند مشاهده كردند، و براى رسيدن به بهشت يا جهنم تا قرارگاه اصلى شان مهلت داده شدند، و جهانى از بيم و اميد برايشان فراهم آمد، اگر مى خواستند آنچه را كه ديدند توصيف كنند، زبانشان عاجز مى شد. حال اگر آثارشان نابود شد، و اخبارشان فراموش، اما چشمهاى عبرت بين، آنها را مى نگرد، و گوش جان اخبارشان را مى شنود، كه با زبان ديگرى با ما حرف مى زنند و مى گويند:

پيام مردگان!

چهره هاى زيبا پژمرده، بدنهاى نازپرورده پوسيده شد، و بر اندام خود لباس كهنگى پوشانده ايم، و تنگى قبر ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از يكديگر به ارث مى بريم. خانه هاى خاموش قبر بر ما فرو ريخته، و زيباييهاى اندام ما را نابود، و نشانه هاى چهره هاى ما را دگرگون كرده است، اقامت ما در اين خانه هاى وحشتزا طولانى شده، نه از مشكلات رهايى يافته، و نه از تنگى قبر گشايشى فراهم شد. مردم! اگر آنها را در انديشه خود بياوريد، يا پرده ها كنار رود، مردگان را در حالتى مى نگريد كه حشرات گوشهايشان را خورده، چشمهايشان به جاى سرمه پر از خاك گرديده، و زبانهايى كه با سرعت و فصاحت سخن مى گفتند پاره پاره شده، قلبها در سينه ها پس از بيدارى به خاموشى گراييد، و در تمام اعضاى بدن پوسيدگى تازه اى آشكار شد، و آنها را زشت گردانيد، و راه آفت زدگى بر اجسادشان گشوده شد، همه تسليم شده، نه دستى براى دفاع، و نه قلبى براى زارى دارند. و آنان را مى بينى كه دلهاى خسته از اندوه، و چشمهاى پرشده از خاشاك دارند، در حالات اندوهناك آنها دگرگونى ايجاد نمى شود و سختى هاى آنان برطرف نمى گردد.

عبرت از گذشتگان

آه! زمين چقدر اجساد عزيزان خوش سيما را كه با غذاهاى لذيذ و رنگين زندگى كردند، و در آغوش نعمتها پرورانده شدند بكام خويش فرو برد، آنان كه مى خواستند با شادى غمها را از دل برون كنند، و به هنگام مصيبت با سرگرميها، صفاى عيش خود را بر هم نزنند، دنيا به آنها و آنها به دنيا مى خنديدند، و در سايه خوشگذرانى غفلت زا، بى خبر بودند كه روزگار با خارهاى مصيبت زا آنها را درهم كوبيد و گذشت روزگار توانايى شان را گرفت، مرگ از نزديك به آنها نظر دوخت، و غم و اندوهى كه انتظارش را نداشتند آنان را فرا گرفت، و غصه هاى پنهانى كه خيال آن را نمى كردند در جانشان راه يافت، در حالى كه با سلامتى انس داشتند انواع بيماريها در پيكرشان، پديد آمد، و هراسناك به اطبا، كه آموزش دادند گرمى را با سردى، و سردى را با گرمى درمان كنند روى آوردند كه بى نتيجه بود زيرا، داروى سردى، گرمى را علاج نكرد، و آنچه براى گرمى بكار بردند، سردى را بيشتر ساخت، و تركيبات و اخلاط مزاج را به اعتدال نياورد، جز آنكه آن بيمارى را فزونى داد، تا آنجا كه درمان كنند، خسته، و پرستار سرگردان، و خانواده از ادامه بيماريها سست و ناتوان شدند، و از پاسخ پر سش كنندگان درماندند، و درباره همان خبر حزن آورى كه از او پنهان مى داشتند در حضورش به گفتگو پرداختند.

 سختى هاى لحظه مرگ

يكى مى گفت تا لحظه مرگ بيمار است، ديگرى در آرزوى شفا يافتن بود، و سومى خاندانش را به شكيبايى در مرگش دعوت مى كرد، و گذشتگان رابه ياد مى آورد، در آنحال كه در آستانه مرگ، و ترك دنيا، و جدايى با دوستان بود كه ناگهان اندوهى سخت به او روى آورد، فهم و دركش را گرفت، زبانش به خشكى گراييد، چه مطالب مهمى را مى بايست بگويد كه زبانش از گفتن آنها باز ماند، و چه سخنان دردناكى را مى شنيد و خود را به كرى مى زد، از شخص بزرگى كه احترامش را نگه ميداشت، يا فرد كوچكى كه به او ترحم مى كرد، همانا مرگ سختى هايى دارد كه هراس انگيز و وصف ناشدنى است، و برتر از آن است كه عقلهاى اهل دنيا آن را درك كند.

خطبه  ۲۳۰

مرگ نابودكننده لذتها، تيره كننده خواهشهاى نفسانى، و دوركننده اهداف شماست، مرگ ديداركننده اى ناخشنود، هماوردى شكست ناپذير و كينه توزى است كه بازخواست نمى شود، دامهاى خود را هم اكنون بر دست و پاى شما آويخته، و سختى هايش شما را فرا گرفته، و تيرهاى خود را به سوى شما پرتاب كرده است. قهرش بزرگ، و دشمنى او پياپى و تيرش خطا نمى كند. چه زود است كه سايه هاى مرگ، و شدت دردهاى آن، و تيرگيهاى لحظه جان كندن، و بيهوشى سكرات مرگ، و ناراحتى و خارج شدن روح از بدن، و تاريكى چشم پوشيدن از دنيا، و تلخى خاطره ها، شما را فرا گيرد. پس ممكن است ناگهان مرگ بر شما هجوم آورد، و گفتگوهايتان را خاموش، و جمعيت شما را پراكنده، و نشانه هاى شما را نابود، و خانه هاى شما را خالى، و ميراث خواران شما را برانگيزد تا ارث شما را تقسيم كنند، آنان يا دوستان نزديكند كه به هنگام مرگ نفعى نمى رسانند، يا نزديكان غمزده اى كه نمى توانند جلوى مرگ را بگيرند، يا سرزنش كنندگانى كه گريه و زارى نمى كنند.

نامه ۲۷

اى بندگان خدا! از مرگ و نزديك بودنش بترسيد، و آمادگيهاى لازم را براى مرگ فراهم كنيد، كه مرگ جريانى بزرگ و مشكلى سنگين به همراه خواهد آورد، يا خيرى كه پس از آن شرى وجود نخواهد داشت، و يا شرى كه هرگز نيكى با آن نخواهد بود، پس چه كسى از عمل كننده براى بهشت، به بهشت نزديكتر؟ و چه كسى از عمل كننده براى آتش، به آتش نزديكتر است؟ شما همه شكار آماده مرگ مى باشيد، اگر توقف كنيد شما را مى گيرد، و اگر فرار كنيد به شما مى رسد، مرگ از سايه شما به شما نزديك تر است، نشانه مرگ بر پيشانى شما زده شد، دنيا پشت سر شما در حال درهم پيچيده شدن است، پس بترسيد از آتشى كه ژرفاى آن زياد، و حرارتش شديد، و عذابش نو به نو وارد مى شود، در جايگاهى كه رحمت در آن وجود ندارد، و سخن كسى را نمى شنوند، و ناراحتيها در آن پايان ندارد، اگر مى توانيد كه ترس از خدا را فراوان، و خوشبينى خود را به خدا نيكو گردانيد، چنين كنيد، هر دو را جمع كنيد، زيرا بنده خدا خوش بينى او به پروردگار بايد به اندازه ترسيدن او باشد، و آن كس كه به خدا خوش بين است بايد بيشتر از همه از كيفر الهى بترسد.

بر اساس ترجمه مرحوم محمد دشتی

Your browser does not support this audio
لینک کوتاه : https://www.komeily.com/?p=21885

مطالب مشابه

  • عرفان حسینی در کلام استاد خسروپناه
  • شرح نمط نهم کتاب اشارات و تنبیهات (جلسه دوم)
  • شرح نمط نهم کتاب اشارات و تنبیهات (جلسه اول)
  • موضوع تفکر سالک : تفکر آفاقی
  • موضوع تفکر سالک : چگونگى دوزخ و هولها و عذابهاى آن
  • نماز استغاثه به حضرت فاطمه (ع)
  • نکاتی از کتاب المقامات العلیه درباره تخلیه و تحلیه
  • سخنانی انتخاب شده ازشیخ ابوالحسن خرقانی
  • لطایف و اشارات شیخ اکبر محیی الدین بن عربی
  • تجلی

نظرات

برای صرف‌نظر کردن از پاسخ‌گویی اینجا را کلیک نمایید.

کلام استاد

کلیپ صوتی

زیارت و دیدار حضرت صاحب الزمان (عج)

Your browser does not support this audio

ویژه نامه

مجموعه سخنرانی‌های آیت الله کمیلی خراسانی «حفظه الله» در ماه محرم ۱۴۴۶ ه.ق
خرید کتاب اخلاق اهل بیتی
خرید کتاب چهل چراغ سلوک
خرید کتاب مطلع معرفت نفس
خرید کتاب سرچشمه راز و نیاز
خرید کتاب صد منزل دل
کانال رسمی آیت الله کمیلی خراسانی در پیام رسان ایتا

تقویم سلوکی

  • اعمال ماه محرم الحرام
  • مناسبتها
  • فضیلت

تبلیغات

پایگاه تخصصی عرفان عملی شیعی

    • بیانات عرفانی آيت الله كميلي
    • اخبار و اطلاعیه ها
    • کشکول المطالب
    • دستورالعمل سالکان مبتدی
    • ویژه نامه ها
    • ترنم حداد

تمام حقوق اين وب سايت متعلق به آیت الله محمد صالح کمیلی خراسانی مي باشد