• فارسی
  • العربية
  • English
  • اردو
  • فروشگاه اینترنتی
  • ارسال سوال

امروز : یکشنبه, 28 دی , 1399

صفحه ورود

آیا گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟ بستن
ورود نسخه قدیم ارسال سوال

نمایش منو

    • خانه
    • آشنایی با استاد
    • سخنرانی ها
      • سخنرانی اخلاقی
      • سخنرانی عرفانی
      • شرح ادعیه و احادیث
    • متون عرفانی
      • کشکول المطالب
      • رسائل عرفانی
      • نامه ها و گفتگوها
      • اشعار عرفانی
      • عرفان در کلام رهبری
      • واژه های عرفانی
    • شرح درس
      • المطالب السلوکیه
      • منازل السائرین
      • مصباح الشریعه
      • قوت القلوب
      • رسالۀ لب اللباب
      • دعاي مكارم الاخلاق
    • ارسال سوال
      • گلچيني از پرسش و پاسخ
      • اطلاعیه عدم پذیرش شاگرد سلوکی
    • کتابخانه
      • آثار و تالیفات استاد
      • آثاری درباره استاد
      • کتب مورد توصیه ی استاد
    • عرفان بانوان
    • مباحث فقهی
    • خاطرات
    • دیدار با علما
    • مقالات
    • مصاحبه و رسانه
    • کلیپ تصویری
    • نگارخانه
    • اخبار
    • فروشگاه
  • خانه
  • آشنایی با استاد
  • سخنرانی ها
    • سخنرانی اخلاقی
    • سخنرانی عرفانی
    • شرح ادعیه و احادیث
  • متون عرفانی
    • کشکول المطالب
    • رسائل عرفانی
    • نامه ها و گفتگوها
    • اشعار عرفانی
    • عرفان در کلام رهبری
    • واژه های عرفانی
  • شرح درس
    • المطالب السلوکیه
    • منازل السائرین
    • مصباح الشریعه
    • قوت القلوب
    • رسالۀ لب اللباب
    • دعاي مكارم الاخلاق
  • ارسال سوال
    • گلچيني از پرسش و پاسخ
    • اطلاعیه عدم پذیرش شاگرد سلوکی
  • کتابخانه
    • آثار و تالیفات استاد
    • آثاری درباره استاد
    • کتب مورد توصیه ی استاد
  • عرفان بانوان
  • مباحث فقهی
  • خاطرات
  • دیدار با علما
  • مقالات
  • مصاحبه و رسانه
  • کلیپ تصویری
  • نگارخانه
  • اخبار
  • فروشگاه
اخبار/ مقالات

26 دسامبر, 2020

کد مطلب : 26230

در پاسخ به مقاله غلو عرفانی خطری برای شریعت و عقلانیت در حوزه‌های علمیه تألیف آقای مهدی نصیری

پاسخ به اهمّ شبهات در مورد عارف کامل مرحوم آیت‌الحق سیدهاشم حداد

شبهاتی که از سوی مخالفان در مورد این شخصیت‌های مهذّب و اهل معرفت قرآنی بیان می‌شود، در واقع موجب ایجاد خدشه و تخطئه مبانی معرفتی و توحیدی است که به عنوان تراث ارزشمند اهل بیت‌ (علیهم‌السلام) به ما رسیده است.

بازدیدها: 102

بسم الله الرحمن الرحیم

پاسخ به اهمّ شبهات در مورد عارف کامل مرحوم آیت‌الحق سیدهاشم حداد

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:

«امروز شبهه‌هایی مطرح می‌شود…شبهات دینى، شبهات سیاسى، شبهات اعتقادى و معرفتى در متن جامعه تزریق می‌شود- به‌خصوص در میان جوانان- هدفش فقط این است که یکى را از یک فکرى منتقل کند به یک فکر دیگرى؛ هدفش این است که پشتوانه‌هاى انسانى نظام را از بین ببرد؛ مبانى اصلى نظام را در ذهن‌ها مخدوش کند؛ دشمنى با نظام است. لذا برطرف کردن این شبهه‌ها، مواجهه‌ى با این شبهه‌ها، پاک کردن این غبارها از ذهنیت جامعه- که به وسیله‌ى علماى دین انجام می‌گیرد… یک پشتوانه‌ى دیگر براى نظام اسلامى است»

(بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم، 1389/07/29 )

***

سیره عرفانی مرحوم آیت‌الحق سید‌هاشم حداد (رضوان‌الله تعالی علیه) مبتنی بر طریقت استاد معظم خود فقیه و عارف کبیر حضرت آیت‌الله سیدعلی‌آقای قاضی است و مبانی فکری، عقیدتی و عملی مرحوم قاضی نیز در منظومه معرفتی بزرگان و استوانه‌های فقاهت، اخلاق و عرفان نظیر حضرات آیات حاج سید‌علی آقای شوشتری، حاج ملاحسینقلی همدانی، حاج سید احمد آقا کربلایی، حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (رحمت الله علیهم) و… تعریف می‌شود. لذا شبهاتی که از سوی مخالفان در مورد این شخصیت‌های مهذّب و اهل معرفت قرآنی بیان می‌شود، در واقع موجب ایجاد خدشه و تخطئه مبانی معرفتی و توحیدی است که به عنوان تراث ارزشمند اهل بیت‌ (علیهم‌السلام) به ما رسیده است. این مخالفان آگاهانه یا ناآگاهانه به مثابه «الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا» سدّ راه توحید و معرفت‌الله شده و قلب‌های تشنه معرفت و معنویت را با سخنان نسنجیده شد از راه خدا دور می‌کنند.

بر این اساس و با عنایت به ضرورت پاسخ به شبهاتی که از سوی مخالفان علیه بزرگان اخلاق و عرفان اسلامی و مبانی معرفتی وارد می‌شود، در این بخش از کتاب اجمالاً به اهمّ شبهات و تخطئه‌هایی که علیه عارف کامل مرحوم سیدهاشم حداد وارد شده، پاسخ داده می‌شود. یکی از افراد پیشرو و فعّال در مخالفت با عرفان اسلامی که سال‌ها است در محافل و رسانه‌های مختلف از جمله رادیو و تلویزیون، پایگاه‌های اینترنتی، شبکه‌های مجازی، مقاله‌ها و محافل مختلف ایرادات و شبهات نادرستی که ناشی از عدم اشراف علمی و عملی است را نسبت به مبانی معرفتی و ساحت بزرگان اهل عرفان بیان می‌کند، جناب آقای مهدی نصیری است. ایشان در مقاله‌ای تحت عنوان «غلو عرفانی؛ خطری برای شریعت و عقلانیت در حوزه‌های علمیه» با به کار بردن تعابیری چون خطر فرقه حدادیه برای حوزه‌های علمیه، این شخصیت کم‌نظیر اخلاقی و عرفانی را که بزرگانی همچون مقام معظم رهبری کتاب زندگینامه ایشان (روح مجرّد) را –طبق نقل قول نزدیکان ایشان-  چندین بار مطالعه کرده و مؤلف آن (علامه طهرانی) را ستودند، به شدت مورد تخطئه و تخریب قرار می‌دهند. از آن‌جا که اکثر شبهات مخالفان در مورد مرحوم آقای حداد در مقاله آقای نصیری یک‌جا منعکس شده است، لذا این شبهات را مبنای پاسخ قرار می‌دهیم. این موارد شبهاتی است که سایر مخالفان عرفان علیه مرحوم آیت‌الحق آقای سیدهاشم حداد در مواضع گوناگون مطرح کرده‌اند.

شبهه: جناب آقای نصیری برای این‌که شخصیّت مرحوم آقای حداد را در مطلب خود زیر سؤال ببرند، در ابتدای مقاله مبانی توحیدی را مورد تخطئه قرار داده و با جملاتی که کاملاً بیانگر برداشت  نادرست ایشان از حقیقت شریف «وحدت شخصی وجود» در نزد عرفا است، عرفان اسلامی را -صرفاً به دلیل برخی اصطلاحات مشابه- عرفان یونانی خوانده و آن را در مقابل معارف قرآن قرار داده‌اند، در حالی‌که عرفان اسلامی از نظر مراتب وجود، هدف و اتکایی که به شریعت دارد، اساساً قابل قیاس با عرفان و فلسفه یونانی نیست.

ایشان با چنین پیش فرضی، با برداشت نادرست از حقیقت وحدت شخصی وجود می‌گویند:

«در عرفان یونانی و وحدت وجودی افلوطینی که در عالم اسلامی از طریق ابن عربی بازتاب گسترده‌ای یافت، بر خلاف مبانی عقل و وحی، توحید نه به معنای اعتقاد و باور به خدایی است که خالق جهان و متعالی از هرگونه شباهت و مماثلت و مجانست است بلکه توحید به معنای باور به خدایی است که عین هستی است و جهان را پر کرده است و همه موجودات مندک و محاط در ذات و صمیم او هستند… . در عرفان وحدت وجودی یونانی هر چیز و موجودی حتی اعیان پست و نجس، حصه و مرتبه و مجلا و مظهری از ذات خداوند محسوب می‌شوند و لذا عارفان وحدت وجودی با پذیرش چنین توحیدی، اغلب ادعای فنای در ذات خداوند و رسیدن به مقام الوهیت می‌کنند. حلاج «انا الحق» و بایزید «سبحانی سبحانی ما اعظم شانی» و جنید «لیس فی جبتی الا الله» می‌گوید»

پاسخ: برخلاف برداشت ناصحیح مخالفان، وحدت وجود از نظر عرفان اسلامی نه به معنای «همه خدایی»، بلکه منظور سریان وجود حق‌تعالی در تمام عالم است و این‌که هیچ‌ جایی در عوالم هستی از وجود و احاطه خدا خالی نیست. این حقیقتی است که در آیات و روایات به آن اشاره شده است. به عنوان مثال آیاتی نظیر:

«وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطًا»؛ هرچه در آسمان‌ها و زمین است مِلک خداست و او به همه چیز احاطه دارد.

«أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ ۗ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ»؛ الا (ای اهل ایمان) بدانید که کافران از لقای خدای خود در شک و انکارند و باز بدانید که خدا را بر همه موجودات عالم احاطه کامل است.

«وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ»؛ و مشرق و مغرب از آنِ خداست پس به هر سو رو كنيد آن‌جا روى خداست.

البته برای فهم دقیق حقیقت «وحدت شخصی وجود» ناگزیر از آشنایی و شناخت اجمالی هستی شناسی و جهان‌بینی عرفانی هستیم. از نظر جهان‌بینی عرفانی به ویژه دیدگاه متکی بر آراء عرفانی مُحی‌الدین‌بن عربی، «وحدت شخصی وجود» عبارت است از این‌که یک وجود شخصی یک‌پارچه و بهم‌پیوسته و لایتناهی کران تا کران هستی را پُر کرده به نحوی که وجودی برای غیر باقی نگذاشته است: «لیس فی‌الدّار غیرهُ دیّار» و این وجود مطلق و بسیط همان خداوند تبارک و تعالی است و باقی و ماسوی که از آن تعبیر به «لاهو» می‌شود جلوات، شئونات، اطوار و تجلیات آن ذات یگانه هستند.

از نظر هستی‌شناسی و جهان‌بینی عرفانی در مقام ذات اطلاقی حضرت حق هیچ تعیّنی نیست و لذا از آن به مقام «لا اسم له و لا رسم له» تعبیر شده است؛ اما در مقام ظهور، از مقام وحدانی ذات غیب الغیوبی تنها یک ظهور و تجلی موسوم به «نفس رحمانی» صادر شده و در بستر این نفس رحمانی نیز دو تعین اول و تعین ثانی ظهور یافته است. تعین اول  نخستین مرتبه از ظهور و تجلی ذات غیرمتناهی حق‌تعالی است که علم حضوری خداوند به خودش است. این خودآگاهی اولین تعین پس از مرتبه ذات است که سرسلسله تعینات پســین است. در تعین ثانی هم دو بحث عمده و مهم «اعیان ثابته» و «اسماء الهی» مطرح است؛ با این توضیح که اگر ذات حق‌تعالی را با تعین و اضافه اشراقی خاص اعتبار کنیم، در واقع یکی از اسماء الهی تکوین می‌یابد، مثلاً اگر ذات الهی را با صفت رحمت در نظر بگیریم، اسم رحمن تکوین پیدا می‌کند، یا ذات الهی با صفت علم، اسم علیم، ذات الهی با صفت قدرت، اسم قدیر و همین‌طور سایر اسماء‌الله تکوین می‌یابد. اعیان ثابته نیز ظهور علمی تمام تعیّناتی است که جنبه حقّی دارند و وقتی خارج از صقع ربوبی بر بستر نفس رحمانی نقش ‌می‌بندند، تعیّنات خلقی و تمام کثرات مجرّد و مادی اعم از  عالم عقل (عالم ارواح)، عالم مثال و عالم ماده ظهور می‌یابد.

بنابراین عرفا نه‌تنها معتقد به «همه‌خدایی» نیستند، بلکه اساساً هیچ‌ وجود مستقلی برای موجودات عالم و ماسوی‌الله قائل نیستند و همه را از نظر وجودی فقیر الی الله دانسته و حضور خداوند را در تمام مراتب عالم اثبات می‌کنند. در کلمات و جملات ائمه معصومین علیهم‌السلام هم از این تعابیر استفاده شده است. مثلاً در دعای امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) عبارت «یَا مَنْ لاهُو إِلَّا هُوَ» آمده که به معنای آن است که ماسوی‌الله (لاهو) غیر از او (هو) نیستند و در این معنای بسیار دقیقی نهفته است که لازم است به آن توجه ویژه شود. یا در تسبیح اعمال روز سه‌شنبه وارده از حضرات معصومین (علیهم‌السلام)، خداوند را این‌گونه مورد خطاب قرار می‌دهیم که: «سُبْحَانَ مَنْ هُوَ فِي عُلُوِّهِ دَانٍ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ فِي دُنُوِّهِ عَالٍ» یعنی منزه است خدایی که در عین‌این‌که در اعلا مرتبه علوّ و شأنیّت الهی خود مستغرق است، در همان حال در دانی‌ترین مرتبه نیز حضور دارد و منزه است خدایی که در عین آن‌که در دانی‌ترین مرتبه تجلی دارد، در همان حال در عالی‌ترین مقام خداوندی و پادشاهی خود مستغرق است:

دائماً او پادشاه مطلق است در مقام عزّ خود مستغرق است

اما مخالفان عرفان به دلیل عدم شناخت و اعتقاد به این جهان‌بینی توحیدی، چنان تعریفی از خداوند ارائه کرده‌اند که همچون بسیاری از عوام، خداوند را باید در بالای آسمان‌های هفتگانه و نشسته بر روی تخت سلطنتی تصور کرد که در گوشه‌ای از عالم نشسته و از آن بالا نظاره‌گر کار مخلوقات است و ملائک مقرب و فرشتگان مختلف نیز به‌جای او در حال تدبیر امور عالم هستند. در حالی‌‌که آیات و روایات –طبق آن‌چه ذکر شد- حضور وجودی خداوند در تمام مراتب هستی را اثبات می‌کنند و مبانی عرفان اسلامی کاملاً منطبق بر قرآن و عترت است.

شبهه: آقای نصیری پس از زیر سؤال بردن مبانی عرفان اسلامی (که در مطلب قبل به آن پاسخ داده شد)، تعابیر ذیل را که علامه طهرانی در کتاب روح مجرّد از مرحوم آقای حداد بیان نمودند را برشمرده و مخاطب را در این شبهه و تردید می‌اندازد که این توصیفات شرک و برخواسته از عرفان یونانی است:

«حاج سیّد هاشم، ظهور و مَظْهَر کلمه مبارکه لا هُوَ إلّا هُو بود، او مَظْهر توحید است»

«از تعیّن برون‌ جسته‌ و از اسم‌ و صفت‌ گذشته‌ و جامع‌ جمیع‌ اسماء و صفات‌ حضرت‌ حقّ متعال‌ به‌ نحو اتمّ و اکمل‌ و مورد تجلّیات‌ ذاتیّۀ وَحدانیّۀ قهّاریّه‌، أسفار أربعه‌ را تماماً طیّ نموده و به‌ مقام‌ «انسان‌ کامل» ‌رسیده‌ بود»

«هیچ یک‌ از قوا و استعدادات‌ در جمیع‌ منازل‌ و مراحل‌ سلوکی‌ از ملکوت‌ أسفل‌ و ملکوت‌ أعلی‌ و پیمودن‌ و گردش‌ کردن‌ در أدوار عالم‌ لاهوت‌ نبود، مگر آنکه‌ در وجود گرانقدرش‌ به‌ فعلیّت‌ رسیده‌ بود»

«معلوم است‌ که‌ این‌ عبودیّت‌، لازمۀ لاینفصلش‌ تجلّیات‌ ربوبی‌ و مظهریّت‌ تامّۀ اسماءِ جمالیّه‌ و جلالیّة‌ حقّ است‌»

«دیگر نظری به‌ کثرات‌ نداشت‌، بلکه‌ محیط‌ و مُهَیمِن‌ و مسیطر بر کثرات‌ بود»

«[حداد]خود در مقامی ارجمندتر و افقی وسیع‌تر و قلّه‌ای‌ بالاتر قرار دارد؛ و بر تمام‌ کائنات‌ و مخلوقات‌ حضرت‌ حقّ متعال‌ از آن‌ نظر می‌نگرد. او برخود و بر غیر خود از آن‌ مقام‌ منیع‌ شاهد و ناظر است‌»

«حقیقت من که‌ به‌ آن‌ من‌ گفته‌ می‌شود جای‌ دگر است‌. آنجا کجاست‌؟! آنجا کلّیّتی‌ است‌ ما فوق‌ همۀ کلّیّت‌ها و تجرّدی‌ است‌ بالای‌ تجرّدها و بساطتی‌ است‌ برتر از بساطت‌ها و جایی‌ است‌ لایتناهی‌ مُدَّةً و شِدَّةً و عِدَّةً بما لایتناهی‌. آنجا عالم‌ فَنای‌ مطلق‌ و اندکاک‌ در ذات‌ حقّ متعال‌ جلّتْ عظمتُه‌ می‌باشد»

«آنجا محیط بر جمیع‌ نشآت‌ و عوالم‌ ملک‌ و ملکوت‌ است‌. نه‌ آنکه‌ بنده‌ در آنجا مثل‌ خدا می‌شود؛ این‌ تعبیر غلط‌ است‌. با وجود ذات‌ قهّار حضرت‌ أحد در آنجا مِثل‌ و شِبه‌ و نظیر معنی‌ ندارد؛ در آنجا غیر از خدا چیزی‌ نیست‌؛ این‌ تعبیر صحیح‌ است‌. در آنجا خدا «هست‌» و بس‌؛ و بنده‌ «نیست‌» است‌ و بس‌»

«[حداد] از افق وحدانیّت‌ ارشاد و دستگیری‌ می‌نمود، نه‌ از پوستۀ وجودی‌ خویشتن‌»

پاسخ: روش اکثر مخالفان عرفان از جمله آقای نصیری در زیر سؤال بردن شخصیت‌های عرفانی مبتنی بر قشری‌گری و ظاهرگرایی است. آن‌ها بدون ‌این‌که با استدلال و منطق عمیق مبتنی بر قرآن و عترت به نقد مبانی و بدایات عرفان بپردازند، ابتدا کلیّتی در مورد یونانی بودن فلسفه و عرفان اسلامی بیان می‌کنند و وقتی مخاطب در یک برزخ فکری و تردید عقیدتی قرار گرفت، با انتخاب جملات تقطیع شده و کوتاه در مورد شخصیت‌های بزرگ عرفانی، نهایات عرفانی را مورد هدف قرار می‌دهند. تعاریف و توصیفاتی هم که از مرحوم آقای حداد در آن مقاله انتخاب شده، در واقع همان روش مخالفان در انتخاب جهت‌دار و تقطیع‌شده مطالب است.

عبارت‌ها و تعاریف از آقای حداد مبتنی بر مبانی معرفتی و هستی شناسی عرفان اسلامی است که فهم ظاهری آن نیازمند سال‌ها مطالعه و آشنایی با علوم اسلامی از جمله فلسفه و عرفان بوده و درک باطنی آن مستلزم سال‌ها تهذیب و تزکیه و سیروسلوک الی الله می باشد. پرواضح است که کمالات عرفانی و معنوی عارف امری قلبی و باطنی است که برای شناخت آن یا باید خود دارای کمالات باطنی شد، یا از شواهد و قرائن به آن دست یافت که بسیار سخت است و یا این‌که به گزارش یک ولی خدا که خود عارف و واصل به حق است به حقیقت مطلب دست یافت.

یکی از تلامذه مرحوم آیت‌الله قاضی، علامه لاهیجی انصاری است که نظر استاد خود در مورد حضرت آقای حداد را این‌چنین بیان کرده‌اند: «مرحوم قاضى خيلى به ايشان عنايت داشت و او را به رفقاى سلوكى معرّفى نمى‌كرد و بر حال او ضَنّت داشت كه مبادا رفقا مزاحم او شوند. او تنها شاگردى است كه در زمان حيات مرحوم قاضى موت اختيارى داشته است. بعضى اوقات ساعات موت او تا پنج و شش ساعت طول مى‌كشيد؛ و مرحوم قاضى مي‌فرمود: سيّد هاشم در توحيد مانند سنّي‌ها كه در سنّى‌گرى تعصّب دارند او در توحيد ذات حق متعصّب است و چنان توحيد را ذوق كرده و مسّ نموده است كه محال است چيزى بتواند در آن خلل وارد سازد» این توصیفات از عارف کبیر آیت الله قاضی بیانگر سطح و افق بالای کمالات باطنی حضرت آقای حداد است و نشان می‌دهد ایشان در زمان استاد خود دارای حال توحیدی و فنا بودند.

علامه طهرانی زمانی با حضرت آقای حداد ملاقات می‌کنند (حدود سال 1372هجری قمری) که قریب 7 سال از رحلت مرحوم آیت الله قاضی می‌گذشته، لذا آن‌چه در روح مجرد بیان کردند گزارش حال سلوکی حضرت آقای حداد از زمان غلبه حالات فنا تا آخر رسیدن ایشان به حال بقاء است که شناخت و فهم ظاهری این حالات حداقل نیازمند اِشراف علمی بر اصطلاحات، تعاریف و بیان حالات مختلف در عرفان اسلامی است و فهم باطنی آن نیز نیازمند تهذیب و تزکیه و سیروسلوک الی‌الله است. چنان‌چه عرفان اسلامی شامل عرفان نظری و عرفان عملی و علوم مربوط به ‌آن‌ها است که اصطلاحات نظری و حالات عملی آن برای اهلش روشن و برای دیگرانی که آشنا نیستند با برداشت‌های سطحی از آن طبیعتاً می‌تواند شبهه‌آفرین باشد. در «عرفان عملی» مجموعه برنامه‌ها و دستورالعمل‌های مبتنی بر شریعت غرّای محمّدی برای تهذیب و تزکیه باطنی انسان مطرح می‌شود که قدم به قدم سالک را به  معرفت و شناخت حقایق توحیدی ارتقاء می‌دهد و «عرفان نظری» نیز علمی حصولی است که ناشی از حقایق دریافت شده توسط شهود عارف می‌باشد؛ بنابراین شناخت و فهم اصطلاحات به‌کار رفته در آن به مراتب پیچیده‌‌تر و نیازمند مطالعه دقیق و برداشت صحیح است.

تعابیری نظیر این‌که مرحوم آقای حداد «ظهور و مظهر کلمه توحید و لاهو الاهو است»، یا «از تعیّن برون‌ جسته‌ و از اسم‌ و صفت‌ گذشته‌ و جامع‌ جمیع‌ اسماء و صفات‌ حضرت‌ حقّ متعال‌ به‌ نحو اتمّ و اکمل‌ و مورد تجلّیات‌ ذاتیّۀ وَحدانیّۀ قهّاریّه‌، أسفار أربعه‌ را تماماً طیّ نموده و به‌ مقام‌ انسان‌ کامل‌ رسیده‌ بود» و امثال این تعابیر، تماماً اشاره به همان مراتب و عوالم هستی‌شناسانه در عرفان نظری و حالات و مقامات باطنی و توحیدی در عرفان عملی است که برای «انسان کامل» قابل دست‌یابی است.

شایان ذکر است که در چینش نظام اسمائی، «انسان کامل» یا کون جامع حضرتی است که خداوند به نحو کامل در آن ظهور کرده و حضور دارد، لذا به آن حضرت جامعه نیز می‌گویند. خدای متعال در مقام استجلاء در هر شيئی به حد و اندازه خود آن شيء‌ ظهور می‌کند و هر موجودی به اندازه ظرفيت و استعداد خويش می‌تواند خدا را نشان دهد و در وادی استجلاء و ظهور، موجودات به نحو تشکيکی مظهريت حق را بر عهده می‌گيرند، اما هيچ يک نمی‌تواند حق‌تعالی‌ را ـ نه آن‌چنان‌که خودش هست بلکه‌ـ آن‌چنان‌که خداوند است، نشان دهد. بنابراين می‌بايست در مراتب استجلائيه موجودی کامل پديد آيد که خداوند سبحان به حد و اندازه خود در او جلوه کند و آن موجود به خاطر ظرفيت و استعداد بي‌کرانش، بتواند همه اسما و صفات و کمالات خداوندي را به منصّه ظهور و بروز درآورد. اين موجود کسی نيست جز انسان که کمال نهايی استجلاء در او صورت می‌پذيرد. يعنی بر اساس حرکت حبی که حق‌تعالی مي‌خواهد در غير تجلی کند و خود را در غير ببيند، اين هدف را هر موجودی به حسب سعه وجودی آن موجود برآورده می‌کند اما نهايت و کمالش به وسيله انسان تحقق مي‌يابد. در علم عرفان انسان كامل به كسی گفته می‌شود كه اسفار چهارگانۀ او تكمیل شده باشد.

نفس ناطقه‌ عارف در قوس صعود با طی کردن منازل سلوکی، مراتب وجودی عالم را طی کرده و در نهایت باطناً قابلیّت ظهور تجلیّات ذاتی را پیدا کرده و به آن مقام دست می‌یابد: «يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ» تدبیر عالم از آسمان به سوی زمین است و سپس به سوی او بازگشت می‌کند.

البته همه موجودات این قوس صعود را «طوعاً او کرهاً» طی می‌کنند: «يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ» با این وصف که مؤمنان با کسب فضائل و کمالات معنوی خدا را با اسماء و صفات جمالیه‌اش ملاقات می‌کنند و کافران، مشرکان و گنهکاران نیز با کسب رذائل نهایتاً با اسماء و صفات جلالیه و قهریه‌اش روبرو می‌شوند؛ اما سالک الی‌الله  به طور ویژه با انتخاب زندگی برنامه‌ریزی شده و هدفمند مبتنی بر دستورات شریعت و دین همراه با مراقبه و حضور دائمی و با تحمل ریاضت‌های شرعی، نفس خود را مزیّن به کمالات معنوی و معارف توحیدی نموده و مراحل باطنی را تا کسب تجلیّات ذاتیه الهیه طی می‌کند.

بنابراین تعابیری که در مورد مرحوم آقای سیدهاشم حداد در روح مجرد به‌کار رفته است، مبتنی بر همین نظریات عرفانی است که آن را با خط‌کش و میزان عادی و عمومی نمی‌توان سنجید و توصیف آن نیازمند بیان عارف در نگاه عارف است. بزرگان اهل معرفت نظیر مرحوم علامه حسینی طهرانی و حضرت آیت الله کمیلی خراسانی (حفظه‌الله) به عنوان فُقهای عالم و عرفای خبیری که سال‌ها در کنار مرحوم آقای حداد شاگرد سلوکی بوده و با سیره معنوی آن بزرگوار از نزدیک آشنا بوده‌اند، منابع قابل استناد و مناسبی برای توصیف حالات ایشان هستند. مخالفان عرفان که اغلب نه در عرفان نظری و نه در عرفان عملی صاحب‌نظر نیستند، در حالی برداشت‌های نادرست خود را با چاشنی توهین، تخریب، تخطئه و شبهه علیه بزرگان اهل معرفت نظیر مرحوم آقای حداد به مخاطبان القاء می‌کنند که به مثابه «یُصدّون عَن سَبیل‌الله» سدّ راه تشنگان و جویندگان معنویت و توحید می‌شوند و طالبان عام و خاص توحید اعم از طلاب حوزه‌های علمیه، دانشجویان و عموم مردم طالب معنویت و عرفان را از این ذخائر عظیم معنوی و الهی محروم می‌کنند.

شبهه: یکی از مطالبی که اغلب از سوی مخالفان به ویژه آقای نصیری در مورد مرحوم آقای حداد بیان شده و ایشان را مورد تخطئه قرار می‌دهند، موضوع حال سرور و بهجتی است که از آن بزرگوار در روز عاشورا نقل شده است! آقای نصیری در مقاله خود به این موضوع اشاره کرده و می‌نویسند:

«از دیگر مقامات و کرامات سید هاشم حداد به نوشته حسینی طهرانی این بود که: در تمام دهه عزاداری، حال حضرت [سیدهاشم] حداد بسیار منقلب بود. چهره سرخ می‌شد و چشمان درخشان و نورانی؛ حال حزن و اندوه در ایشان دیده نمی‌شد؛ سراسر ابتهاج و مسرت بود. می‌فرمود: چقدر مردم غافلند که برای این شهید جانباخته غصه می‌خورند و ماتم و اندوه به پا می‌دارند… تحقیقاً روز شادی و مسرّت اهل بیت (علیهم السلام) است»

پاسخ: این مطلب علیرغم آن‌که بارها توسط صاحب‌نظران و محققین عرفان پاسخ منطقی داده شده، باز هم در مواضع مختلف با نیّت تخطئه آن عارف عظیم‌الشأن تکرار و مطرح می‌شود. صرف‌نظر از جنبه مقامات عرفانی، مرحوم آقای حداد به عنوان یک مسلمان شیعه و محبّ خاص اهل بیت (علیهم‌السلام) به مراتب بیشتر از عموم مردم به ضرورت عزاداری و سینه‌زنی و نوحه‌خوانی برای سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین (علیه‌السلام) واقف بودند و این مطلبی نیست که در مورد ایشان قابل مناقشه و انکار باشد. از طرف دیگر اساساً یکی از دستورات سلوکی همه بزرگان اهل معرفت و اساتید عرفان شیعه توسل و تضرع و گریه بر حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) برای کسب توفیق معرفت و سرعت سیر الی‌الله است. حضرت آیت‌الله قاضی (رض) که استاد عرفانی مرحوم آقای حداد بوده و ایشان را جزو اخص‌الخواص شاگردان خود محسوب می‌کرده‌اند، در وصیت‌نامه خود می‌فرمایند: «و در مستحبات تعزیه‌داری و زیارت حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام مسامحه ننمایید؛ و روضه هفتگی ولو دو سه نفر باشد، اسباب گرایش امور است و اگر از اول عمر تا آخرش در خدمات آن بزرگوار از تعزیت و زیارت و غیر هما به‌جا بیاورید، هرگز حق آن بزرگوار ادا نمی‌‌شود؛ و اگر هفتگی ممکن نشد، دهه اول محرم ترک نشود»

این نشان می‌دهد که عزاداری و گریه و توسل به حضرت امام حسین (علیه‌السلام) تا چه اندازه در سیره عرفای عظام به‌ویژه طریقت معرفت نفس و استاد آقای حداد از اهمیّت، ضرورت و جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده و هست؛ اما مخالفان عرفان که در بیان مطالب خود اغلب رعایت تقوای الهی را ننموده و موارد نادرستی را نیز به اصل موضوع اضافه می‌کنند، موضوع حالات باطنی مرحوم حداد در روز عاشورا را چنان نقل می‌کنند که گویا از نظر آن بزرگوار در روز عاشورا باید (العیاذبالله) جشن و شادمانی به‌پا کرد و برای شهادت حضرت امام حسین (علیه‌السلام) پایکوبی نمود. این اتهامات نادرست انعکاس شبهات مکرّری است که از سوی مخالفان عرفان نظیر آقای نصیری طی چندین سال اخیر تولید شده و بین مخاطبان آن‌ها پروبال داده می‌شود.

اما آن‌چه از حالات مرحوم حداد در روز عاشورا بیان شده، یک بخش کوتاهی است که عمداً یا سهواً از متن کتاب روح مجرد تقطیع شده و بقیه مطلب که به خوبی توضیح‌دهنده و گویا است، نادیده انگاشته می‌شود. نگارنده کتاب روح مجرد یعنی مرحوم علامه طهرانی دقیقاً در 7 صفحه بعد (صفحه 85) در توضیح این حالات بهجت‌آمیز و سرورانگیز مرحوم حداد این‌طور توضیح می‌دهند:

«باید دانست که آن‌چه را که مرحوم حدّاد فرموده‌اند، حالت شخصی خود ایشان در آن أوان بوده است که از عالم کثرات عبور نموده و به فنای مطلق فی‌الله رسیده بودند؛ و به‌ عبارت‌ دیگر: سفر إلي‌ الله‌ به‌ پايان‌ رسيده‌، اشتغال‌ به‌ سفر دوّم‌ كه‌ في‌ الله‌ است‌ داشته‌اند. همانطور كه‌ در احوال‌ ملاّي‌ رومي‌ در وقت‌ سرودن‌ اين‌ اشعار] اشعار ذکر شده در این قسمت از کتاب و احوال‌ آن‌ مرد شاعر شيعي‌ وارد در شهر حلب‌ نيز بدينگونه‌ بوده‌ است‌ كه‌ جنبۀ وجه‌ الخَلقي‌ آن‌ها تبديل‌ به‌ جنبۀ وجه‌ الحقّي‌ و وجه‌الرَّبّي‌ گرديده‌ است‌؛ و از درجات‌ نفس‌ عبور كرده‌، در حرم‌ عزّ توحيد و حريم‌ وصال‌ حقّ متمكّن‌ گرديده‌اند. امّا سائر افراد مردم‌ كه‌ در عالم‌ كثرات‌ گرفتارند و از نفس‌ برون‌ نيامده‌اند، حتماً بايد گريه‌ و عزاداري‌ و سينه‌زني‌ و نوحه‌خواني‌ كنند تا بدین طریق‌ بتوانند راه‌ را طيّ كنند و بدان‌ مقصد عالي‌ نائل‌ آيند. اين‌ مجاز قنطره‌اي‌ است‌ براي‌ آن‌ حقيقت‌. همچنانكه‌ در روايات‌ كثيرۀ مستفيضه‌ ما را امر به‌ عزاداري‌ نموده‌اند تا بدین‌وسیله‌ جان‌ خود را پاك‌ كنيم‌ و با آن‌ سروران‌ در طيّ اين‌ سبيل‌ هم‌ آهنگ‌ گرديم‌؛ و تازه‌ وقتي‌كه‌ أسفار أربعه‌ طيّ شد، از لوازم‌ بقاء بالله‌ بعد از مقام‌ فناء في‌الله‌، متشكّل‌ شدن‌ به‌ عوالم‌ كثرت‌ و حقّ هر عالم‌ را كما هو حقّه‌ رعايت‌ نمودن‌ است‌ كه‌ با خداوند در عالم‌ خلق‌ بودن‌ و متّصف‌ به‌ صفات‌ خلقي‌ در عين‌ وحدت‌ ربوبي‌ گرديدن‌ مي‌باشد كه‌ هم‌ عشق‌ است‌ و هم‌ عزا، هم‌ توحيد است‌ و هم‌ كثرت‌؛ چنانكه‌ عين‌ خود اين‌ حالات‌ در حضرت‌ آقاي‌ حدّاد در اواخر عمر مشاهده‌ مي‌شد كه‌ پس‌ از مقام‌ فناءِ صرف‌ و تمكّن‌ در تجرّد، داراي‌ مقام‌ بقاء بوده‌اند. توأم‌ با همان‌ عشق‌ شديد، در مجالس‌ سوگواري‌، گريه‌ و عزاداري‌ ناشي‌ از سوز دل‌ و حرقت‌ قلب‌ از ايشان‌ مشهود بود»

شبهه: آقای نصیری در پایان مقاله پس از آن‌که چند مطلب تقطیع شده و برداشت‌های نادرست خود را در مورد مرحوم حداد بیان می‌کنند، بدون آن‌که به صورت منطقی، مستدل و حداقل با رعایت حرمت و شأن یک مؤمن، مطالب بیان شده در مورد مرحوم حداد را نقد کنند، رو به تخریب و استهزاء آن عارف کبیر آورده و به زعم خود با گوشزد کردن خطری تحت عنوان «فرقه حدادیه برای حوزه‌های علمیه»، با بی‌تقوایی تمام که از یک مسلمان مدعی پیرو اهل بیت (علیهم‌السلام) بعید به نظر می‌رسد، ضمن آن‌که مرحوم آقای سیدهاشم حداد را هم‌ردیف و بلکه پایین‌تر از مشرکان مسیحی قرار می‌دهند با تعابیری چون: «نعل‌بندی عوام و متوهم، جاهل و…» ایشان را به شدّت مورد تخریب قرار داده و می‌گویند:

«با نگاهی به آن‌چه درباره سید هاشم حداد و حسینی طهرانی در سطور فوق گذشت باید برای هر انسان منصف و بصیری روشن شود که با چه جریان غالی عرفانی خطرناکی در حوزه‌های علمیه مواجه هستیم. جریانی که همه مرزهای عقلانیت و شریعت را در نوردیده و سخن از الوهیت آهنگر و نعل‌بندی عوام و متوهم می‌گوید و طلاب جوان حوزه‌ها را به همراهی با جریانی صوفی که کمترین ارزشی برای علم و فقاهت و تفکر و عقلانیت قائل نیست، دعوت می‌کند. فرقه حدادیه با محوریت آثار سید محمد حسین حسینی طهرانی و نسل جدید آن در حوزه علمیه مشهد در حالی از الوهیت سید هاشم حداد و حسینی طهرانی دفاع می‌کنند که خداوند در قران هر گونه تشبیه را در مورد ذات خداوند در زمره شرک و کفر دانسته است… بدون شک قول به وحدت وجود و همه موجودات و حتی اعیان نجسه و شیطان و… را حصه ای و مرتبه‌ای و مجلای ذات خداوند دانستن و حداد آهنگر را در مرتبه لا هو الا هو دیدن که بدترین و نازل‌ترین نوع شرک و کفر تشبیهی است، بدتر از قول مسیحیان به ولدیت و یا الوهیت حضرت مسیح است. همیشه یکی از خطرناک‌ترین دشمنان همه ادیان الهی جریان‌های متدین و جاهل و گاه شیاد غالی بوده‌اند که در برابر برخی مسائل دینی غلو می‌کرده‌اند و از جمله این جریان خطرناک نیز در میان اسلام و تشیع با قول به الوهیت و خدایی امیرالمؤمنین علیه السلام شکل گرفت که بر اساس پاره‌ای روایات بعد از تذکر حضرت به غالیان و عدم تمکین آنان، حضرت دستور قتل آنان را صادر کرد. (کافی ج ۷/ ۲۵۷)»

پاسخ: در سیره قرآن و اهل بیت (علیهم‌السلام) ملاک برتری انسان‌ها شغل، ثروت، قدرت و جایگاه اجتماعی نیست، بلکه معیار رعایت تقوای الهی است: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» در حقیقت ارجمندترین شما نزد خداوند، باتقواترین شما است؛ بنابراین ممکن است یک فرد دارای شغل آهنگری باشد، ولی با رعایت تقوای الهی جزو اولیاءالله و بندگان خاص خدا باشد و بالعکس فرد دیگری دارای عناوین پرطمطراق مادی باشد و خود را حامی دفاع از سیره اهل بیت (علیهم‌السلام) هم بداند، ولی کمترین حدّ تقوا را رعایت نکند و برادران مؤمن خود را با القاب زشت و تحقیرکننده خطاب کند، در حالی که خداوند در قرآن می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد نبايد قومى قوم ديگر را ريشخند كند، شايد آن‌ها از اين‌ها بهتر باشند و نبايد زنانى زنان (ديگر) را (ريشخند كنند) شايد آن‌ها از اين‌ها بهتر باشند و از يكديگر عيب مگيريد و به همديگر لقب‌هاى زشت مدهيد، چه ناپسنديده است نام زشت پس از ايمان و هر كه توبه نكرد آنان خود ستمكارند.

و اما بعد، بر هر مخاطب منصف و متدینی که با سیره، زندگینامه و منظومه فکری مرحوم آقای حداد به ویژه از طریق مطالعه کامل- نه تقطیع‌شده- کتاب‌ روح مجرّد (تألیف علامه طهرانی) یا کتاب‌های دلداده، دلشده، همین کتاب (عارف در نگاه عارف) و… که توسط آیت الله کمیلی به عنوان شاگردان بلاواسطه آن بزرگوار نگاشته شده آشنا باشد، به وضوح بر بی‌انصافی و بی‌تقوایی اتهامات پیش‌گفته صحّه خواهد گذاشت. اتهام توّهم الوهیّت در مورد مرحوم سیدهاشم حداد در حالی است که ایشان تمام زندگی مادّی و معنوی خود را فدای تبیین باطنی حقیقت فقر مطلق موجودات عالم در مقابل حضرت حق (جلّ‌جلاله و عظم شأنه) کرده و دأب عرفانی ایشان ارتقاء کمالات نفس ناطقه تا فنای در ذات اقدس الهی بوده است.

در مناجات شعبانیه که از امام العارفین حضرت امیرالمؤمنین علی‌بن ابیطالب (علیه‌السلام) نقل شده است شاهد تعابیر عمیقی هستیم که به ما راه درخواست وصول به آن مقامات عالیه را نشان می‌دهد:

«الهی! هَبْ لی کمالَ الْانْقِطاعِ الَیک وَ انِرْ ابْصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها الَیک حَتّی تَحْرِقَ ابْصارُ الْقُلوبِ حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ الی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ ارْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِک…الهی وَ الْحِقْنی بِنورِ عِزِّک الْابْهَجِ فَاکونَ لَک عارِفاً وَ عَنْ سِواک مُنْحَرِفاً» خدایا! مرا کمال گسستن از غیر و پیوستن به خودت عطا کن دیده دل‌هایمان را با فروغ نگاه به خود، روشن ساز تا دیده‏های بصیرت دل، حجاب‌های نور را از هم بر درد و به کانون عظمت برسد و جان‌های ما آویخته درگاه عزت و قدس تو گردد… خدایا! مرا به فروغ نشاط‌بخش عزت خود بپیوند تا تنها شناسای تو باشم و از غیر تو روی برتابم.

عباراتی نظیر «مرحوم حداد مظهر لاهو الاهو» یا «مظهر صفات و اسماء الهی» بود، نه به معنای ادعای الوهیّت و خدایی، بلکه برعکس نشانه رسیدن به عبودیّت محض و قربانی کردن مطلق نفس است، به نحوی که دیگر چیزی از تمایلات نفسانی عارف باقی نمانده و قلب او کاملاً در تسخیر تجلیّات ربّانی و ظهورات توحیدی قرار گرفته است. مخالفان در حالی این حقایق شریفه و دقائق لطیفه عرفانی را با ادبیّات سخیف و توهین‌آمیز تخطئه و استهزاء کرده و نیّت خود را هم دفاع از منهاج اهل بیت (علیهم‌السلام) و تبیین صراط مستقیم حق ذکر می‌کنند که در آیات و روایات به ضرورت کسب معرفت و شناخت حضرت حق (جلّ جلاله و عظم شأنه) اشاره شده است.

خداوند در قرآن بارها از «نفس» انسان نام برده و در برخی آیات مشخصاً به ضرورت توجه انسان به نفس خویش اشاره فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ» اى كسانى كه ايمان آورده‌اید بر شما باد رعايت نفس خودتان. یا در سوره حشر هشدار می‌دهد که اگر خدا را فراموش کنید، خدا هم نفوس شما را از یادتان خواهد برد: «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ» و چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او (نيز) آنان را دچار خودفراموشى كرد.

یکی از اساتید صاحب‌نظر در مورد این آیه می‌گویند: «طبق این آیه قرآن، کسانی که خدا را نشناختند و فراموش کردند، خود را هم فراموش کردند و ما آن‌ها را نسبت به خودشان فراموشی دادیم. کسی که حق را نشناسد خود را هم نمی‌شناسد. اکنون اگر این آیه قرآن را طبق موازین منطقی، عکس نقیض کنید می‌بینید که اگر کسی خود را بشناسد، خدا را هم می‌شناسد» این جمله اشاره دارد به این حدیث از پیامبر (صلی‌الله علیه‌وآله) که فرمودند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» هرکس نفس خود را شناخت، به تحقیق خدا را شناخته است.

پرواضح است که منظور از معرفت نفس، شناخت قلبی است که تنها از طریق تزکیه و تهذیب باطنی به دست می‌آید و سرمنزل آن نیز رسیدن به معرفت ربّ است. تهذیب و تزکیه برای کسب معرفت نفس نیز موضوع اصلی عرفان اسلامی است که بزرگان اهل معرفت و عرفان همچون مرحوم آقای حداد پرچمداران آن هستند؛ بنابراین انطباق سیره عرفان شیعه با مبانی قرآن و سیره اهل بیت (علیهم‌ااسلام) کاملاً واضح و غیرقابل انکار است، لذا مخالفت کردن با سیره و منش قرآنی عرفان اسلامی یا کاملاً ناآگاهانه و ا ز روی فقدان شناخت است، یا کاملاً آگاهانه و از روی غرض‌ورزی خاصی است؛ اما هرچه باشد این‌گونه شبهات «اعتقادی و معرفتی» به فرموده رهبر معظم انقلاب «هدفش این است که پشتوانه‌هاى انسانى نظام را از بین ببرد، مبانى اصلى نظام را در ذهن‌ها مخدوش کند»

بنابراین آن‌چه در مورد حالات توحیدی حضرت آقای حداد از زبان هم‌نشینان و اولیاء خدا که خود اِشراف و ظرفیت باطنی در شناخت حالات ایشان را داشته، نقل شده است نه‌تنها به معنای خودبزرگ‌بینی، عینیّت با خدا و اظهار الوهیّت نیست، بلکه کاملاً بیانگر عبودیّت محض و فقر مطلق در برابر خدا است و بیان این حالات نیز از جایگاه فردی است که از نفس خارج شده، به فنا رسیده و نفسانی سخن نمی‌گوید، لذا آن‌چه بیشتر از زبان حضرت آقای جاری بود لفظ «فنا» بود که بیانگر اشتغال درونی ایشان به این حال توحیدی بوده است. بله! افراد عادی که منغمر در کثرات مادیّه و تمایلات شهوانیّه و انانیّت نفسانیه هستند، این مطالب را حمل بر خودستایی کرده و کار پاکان را قیاس از خود می‌گیرند،‌ در حالی‌که ملای رومی به خوبی در قالب شعر پاسخ این افراد را می‌دهد که:

کار پاکان را قیاس از خود مگیر گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر

جمله عالم زین سبب گمراه شد کم کسی ز ابدال حق آگاه شد

همسری با انبیاء برداشتند اولیا را همچو خود پنداشتند

گفته اینک ما بشر ایشان بشر ما و ایشان بستهٔ خوابیم و خور

این ندانستند ایشان از عمی هست فرقی درمیان بی‌منتهی

هر دو گون زنبور خوردند از محل لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل

هر دو گون آهو گیا خوردند و آب زین یکی سرگین شد و زان مشک ناب

هر دو نی خوردند از یک آب‌خور این یکی خالی و آن پر از شکر

صد هزاران این چنین اشباه بین فرقشان هفتاد ساله راه بین

این خورد گردد پلیدی زو جدا آن خورد گردد همه نور خدا

این خورد زاید همه بخل و حسد وآن خورد زاید همه نور احد

این زمین پاک و آن شوره‌ست و بد این فرشتهٔ پاک و آن دیوست و دد

هر دو صورت گر به هم ماند رواست آب تلخ و آب شیرین را صفاست

جز که صاحب ذوق کی شناسد بیاب او شناسد آب خوش از شوره آب

و صلی الله علی محمّد و آله‌الطاهرین

 

منبع: مرکز فرهنگی هنری تحقیقاتی پویندگان انوار توحید تحت اشراق حضرت آیت الله کمیلی خراسانی

Your browser does not support this audio
لینک کوتاه : https://www.komeily.com/?p=26230

مطالب مشابه

  • متن پیام تسلیت حضرت آیت الله کمیلی خراسانی در پی ارتحال آیت‌الله مصباح یزدی
  • اطلاع‌رسانی در خصوص نحوه برگزاری مراسم عزاداری حضرت فاطمه زهرا «سلام الله علیها»
  • بیانیه حضرت آیت الله کمیلی خراسانی در حمایت از مقام معظم رهبری
  • ضرورت وحدت کلام بین شیعه و سنی در کلام حضرت آیت الله کمیلی
  • متن کامل پیام حضرت آیت الله کمیلی خراسانی به مناسبت برپایی مجالس عید الزهرا
  • آغاز دروس اخلاق عرفانی و خارج فقه حضرت آیت الله کمیلی خراسانی در سال 1399
  • اطلاع‌رسانی در خصوص برگزاری مراسم شب شهادت حضرت رقیه«سلام الله علیها»
  • اطلاع رسانی در خصوص مجالس عزاداری دهه اول محرم 1442 ه.ق
  • اطلاع‌رسانی در خصوص برگزاری مراسم روز شهادت حضرت امام رضا «علیه‌السلام»
  • نشست منطق الگوی فقهی اخلاقی کارگزاران سالک در دولت اسلامی

نظرات

برای صرف‌نظر کردن از پاسخ‌گویی اینجا را کلیک نمایید.

کلام استاد

کلیپ صوتی

اهمیت صدق نیت در سلوک الی الله

Your browser does not support this audio

ویژه نامه

بیانات آیت الله کمیلی خراسانی در شب شهادت حضرت فاطمه زهرا «سلام الله علیها»

تقویم سلوکی

  • اعمال جمادي الاول
  • مناسبات جمادی الاول

جمادی الاول

تبلیغات

وب سايت تخصصي عرفان عملي شيعي

    • پرسش و پاسخ
    • عدم پذیرش شاگرد سلوکی
    • چکیده ای از آداب مخصوص شاگرد در مقابل استاد
    • ملاک پذیرش شاگرد توسط استاد در شیوه های مختلف سلوکی چیست

تمام حقوق اين وب سايت متعلق به آیت الله محمد صالح کمیلی خراسانی مي باشد