مرحوم علامه طهرانی می فرماید: «ولی البته نتواند بدین وسیله از صدمه و آزار و خیالات نفسانیه رهایی یابد چه اینها با او قرین و همجوارند»{۱}؛ یعنی آنها همیشه با سالک هستند و در وجود او رسوخ کردهاند. در نماز، عبادت، حرم و هرجایی که برود همراهش هستند؛ لذا در ادامه میفرماید: «مسافر راه خدا و طریق خلوص و عبودیت حق از این دشمنان نمیهراسد. دامن همت بر میان میبندد و به یاری آن نغمه قدسیه راه مقصد را در پیش میگیرد و از عالم خیالات که او را برزخ مینامند خارج میگردد ولی سالک باید بسیار بیدار و هشیار باشد که در زوایای خانه دل چیزی از این خیالات به جای نمانده باشد»؛
اگر واقعاً انسان مسافر الی اللّه عزوجل هست باید مقاومت کند و نباید از این دشمنان درون بترسد. ممکن است انسان در خلوت با خدا و در مراقبتهای درونی، بهوسیله اذکار و اوراد، این خیالاتی که هجمه کردهاند را کم کند ولی باید مراقب باشد. سالک نباید بگوید: دیگر همه اینها بیرون رفته است. خیر، ممکن است در یک گوشهای از نفست همین خیالات و تمثلات و مکاشفات فاسد، پنهان شده باشد. شما باید به آنها هم رسیدگی کنی و همه آنها را بیرون کنی.
سالک باید بسیار بیدار و آگاه و هوشیار باشد که در زوایای خانه دل، چیزی از این خیالات بهجای نمانده باشد. از این جهت مرحوم علامه میفرماید: «زیرا دأب این موجودات خیالیه این است که در موقع بیرون کردن آنها خود را در گوشه و زوایای مخفی دل پنهان میکنند به طوری که سالک فریب خورده گمان میکند که از شرّ این خیالات خلاص شده و از بقایای عالم برزخ چیزی با خود همراه ندارد، ولی آن هنگام که مسافر به چشمه حیات راه یافته و میخواهد از عیون حکمت سیراب گردد ناگهان بر او تاخته و با تیغ قهر و جفا کارش را میسازند.» ؛ تا میخواهد سربلند کند و از چشمه حیات و حکمت الهی خودش را سیراب کند، ناگهان آن خیالات فاسد و تفکرات و تمثّلات که در عمق نفسش پنهان بودند، تکان میخورند و سر بلند کرده و با تیغ قهر و جفا، سالک فریب خورده را از ادامه راه بازمیدارند؛ یعنی نمیگذارند که سالک از عالم مثال به عالم حقیقت منتقل شود و به طور مستمر با سالک زد و خورد میکنند.
برای اینکه این مطلب روشن شود، ایشان یک مثال حسی میزند و میفرماید: «مَثل این سالک مانند کسی است که در حوض خانه خود آبی وارد ساخته است و مدتی به آن دست نزده تا تمام آلودگیها و کثافات آن ته نشین شده و آب صافی در حوض نمودار و گمان میکند که این صفا و پاکی پایدار و همیشگی است، ولی به محض آنکه بخواهد در حوض فرو رود یا چیزی را در حوض بشوید ناگهان تمام آن لردها و کثافات، آب صاف را آلوده نموده و لکههای سیاه بر روی آب پدید میآید؛ لذا باید آنقدر سالک با مجاهده و ریاضت تحصیل آرامش خیال بنماید که موالید خیالیه او در ذهن او متحجّر شده و نتوانند قیام نموده و ذهن او را وقت توجه به معبود مشوّش دارند.»
زمانیکه سالک میخواهد به معبود و خدای خودش توجه کند، باید قبلاً آن جنگ را با این خیالاتی که هنوز باقیمانده تکمیل کرده باشد تا صفای ذهن و قلب برایش حاصل شود.
بنابراین تا اینجا دو عالم توضیح داده شد. یکی کثرات خارجی و دیگری کثرات نفسانی. کثرات خارجی همان عالم طبیعت و ماده است که باید با بی توجهی و بیرغبتی به آن و انجام تمرینات و ریاضات و مراقبات لازم از آن عبور کرد. دیگری تمثّلات داخلی و نفسانی و خیالات فاسدی است که در نفس رسوخ کردهاند که دفع و برطرف کردن اینها یک جنگ و مجاهده با نفس و ریاضت خاص دیگری را میطلبد که باید به اینها هم بپردازد تا اینکه بتواند هم از عالم ماده و هم از عالم برزخ و مثالِ خودش رهایی یابد. آنوقت میتواند در مرحله سوم که همان عالمِ حقیقت است پا بگذارد.
پی نوشت:
۱-لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب
منبع: کتاب چلچراغ سلوک در شرح رساله «لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب»، بخش اول: معرفتی اجمالی دربارۀ سلوک -از تألیفات آیت الله حاج شیخ محمدصالح کمیلی خراسانی حفظه الله
علاقهمندان جهت خرید و مطالعه کتاب می توانند از طریق همین لینک اقدام فرمایند.